اجتماعی اسلامی اقتصادی سیاست های جرمی متفرقه

چه باید کرد؟ 1. گوسفند باشیم یا حُر

نوشته شده توسط Hedayatullah Zaheb

مبارزه و پیکار خوب و بد، عدالت‌خواهی و بی‌عدالتی، آزادی‌خواهی و استعمار و خداخواهی و طاغوت‌پرستی بخش اعظم و دل‌چسب تاریخ را تشکیل می‌دهد اگرچه صفحات تاریخ بعضی‌اوقات شاهد مبارزه بد و بد و کمتر اوقات مبارزه خوب و خوب نیز می‌باشد. شکل‌دهی این فرآیندهای تاریخی به‌دست انسان‌ها صورت گرفته و هر انسان در هر دورۀ از ادوار تاریخ نقش خویش را در تاریخ ایفاء می‌نمایند‌. نقش انسان‌ها در فرآیندهای تاریخی حتمی و لازمی بوده و هیچ انسان نمی‌تواند از بازی کردن نقش خویش در تاریخ سر باز زند و این نقش خارج از سه دسته نیست؛ 1. کسانی‌که نقش خویش را خودشان نظر به فکر و ایدئولوژی که دارند تعیین نموده و در پرتو فکر و ایدئولوژی خویش تاریخ را شکل می‌دهند، 2. کسانی‌که نقش خویش را خود تعیین نموده اما فکر و ایدئولوژی از خویش نداشته و به‌طرف شکل‌دهندگانی که دارای قدرت، شهرت و جاه و جلال در آن برهۀ تاریخ‌ اند متمایل می‌شوند و 3. کسانی‌که نقششان را دیگران برایشان تعیین می‌کنند. گروه نخست یا کسانی‌که نظر به ایدئولوژی و فکری‌که دارند نقش خود را در تاریخ تعیین کرده و نظر به آن فرآیندهای تاریخی را شکل می‌دهند از سه دستۀ ذیل خارج نیستند؛ 1. کسانی‌که فکر، ایدئولوژی و دین حق را عقیدۀ خویش قرار داده، برای حق مردم مبارزه کرده و برای خویش از این مبارزه چیزی نمی‌خواهند که این‌ها چهره‌های درخشان تاریخ و پرچم‌دار حُریت اند، 2. کسانی‌که فکر و ایدئولوژی باطل را انتخاب کرده، ظلم را حق خویش دانسته، فریب دهی را عقل‌مندی تعریف کرده و همه‌چیز را برای خویش و اطرافیان خویش می‌خواهند که این‌ها چهره‌های تاریک و منفور تاریخ اند و 3. بالآخره کسانی اند که از بی‌عدالتی در جامعه رنج می‌برند و برای از بین بردن آن مبارزه می‌کنند اما بدیل مناسب برای فکر حاکم نداشته و پس از پیروزی مبارزه فکر باطل دیگری را می‌خواهند جایگزین فکر قبلی کنند که این‌ها مبارزان تاریخ اند. آنانی که از خویش فکر و ایدئولوژی نداشته و نظر به قدرت، شهرت و جاه و جلال به‌طرف گروه حاکم صرف‌نظر از حق و یا باطل بودن آن میلان دارند منافقان تاریخ‌اند که همیشه در تاریخ از نام بد برخوردار بوده و در زندگی نیز مورد اعتماد نمی‌باشند، اما گروه آخری که با تأسف اکثریت می‌باشند گوسفندان تاریخ‌اند که همیشه مشغول زندگی خویش بوده، می‌خورند، می‌نوشند، می‌گردند و می‌سازند، اگر خوبی به آن‌ها برسد مسرورند و اگر بدی به آن‌ها رسیده و مظلوم واقع شوند با شکوه سرایی و اندوه گویی بسنده کرده، دنبال راه‌حل و دریافت سبب بدبختی خویش نیستند و بالاثر جهالتشان حاکمان آن‌ها را به هر سوی که بخواهند کشانیده و نقش آن‌ها را به‌حیث گوسفندان تاریخ برایشان تعیین می‌کنند.

طبیعت طوری ساخته شده است که هیچ‌چیز، هیچ پدیده و هیچ فرآیند در آن ثابت، پایدار و یکنواخت نمی‌تواند باشد و فرآیندهای تاریخی نیز استثناء نیستند، اگر چنین می‌بود انسانی‌که باعقیدۀ توحید به زمین فرستاده شد تا امروز همان عقیده و نظام مبنی بر آن‌را می‌توانست در زمین پایدار نگه دارد اما دیده می‌شود که در فاصلۀ تاریخی از زمینی شدن انسان تا زمان حضرت نوح (ع) عقیدۀ توحیدی به عقیدۀ بت‌پرستی مبدل شد و نوح (ع) به‌حیث اولین پیامبری‌که برای پیکار با شرک مبعوث شده با آن مبارزه کرد. بعدازآن مبارزۀ افکار، ایدئولوژی‌ها و ادیان تا امروز به‌صورت پایان‌ناپذیر ادامه دارد و گاهی پیروان یک عقیده اریکۀ قدرت را در منطقۀ، اکثریت و یا تمام زمین به‌دست گرفته و برای مدت کوتاه و یا طولانی توسط نظام مبنی بر عقیدۀ خویش حکومت می‌کنند ولی طوری‌که تذکر یافت هیچ‌چیزی در طبیعت نمی‌تواند پایدار باشد، نظام‌ها نیز پایداری خویش را حفظ نتوانسته و بالاثر شکل‌گیری عقیدۀ مخالف، انحطاط و اشتباهات درونی و سایر عوامل یا از بین می‌روند و یا درحالی‌که نظام از بین می‌رود فکر باقی ماند تا بعدها در برهۀ دیگری تاریخ عرض‌اندام نموده و نظام سازی کنند.

نظام‌های که مبنی بر فکر، عقیدۀ و ایدئولوژی باطل شکل می‌گیرند اگرچه هیچ دشمن بیرونی نداشته باشند، نیازهای فطری بشر را مرفوع و عدالت را مراعات کرده نتوانسته و مردم را خسته می‌سازند که این نارضایتی تدریجی مردم سبب پوسیدگی نظام شده و سبب می‌شود تا نظام توسط انقلاب درونی از بین برود و یا هم دشمنانشان از پوسیدگی نظام استفاده کرده آن‌را سرنگون کنند و برعکس نظامی‌که مبنی بر عقیدۀ برحق شکل می‌گیرد تا زمانی‌که از حق انحطاط نکند نه از داخل پوسیده می‌شود زیرا مردم از عدالت خسته نمی‌شوند و نه هم دشمن می‌تواند سبب زوالشان شود زیرا بزرگ‌ترین قدرت یک نظام پشتیبانی مردم آن از نظام است.

خلاصه نقش عمده را در شکل‌گیری فرآیندهای تاریخی انسان بازی کرده که نقششان از چهرۀ درخشان تاریخ، چهرۀ منفور تاریخ، چهرۀ مبارز تاریخ، چهرۀ منافق تاریخ (یا همراهی با این چهره‌ها) و گوسفندان تاریخ خارج نیست.

درخشان‌ترین چهرۀ تاریخ حضرت محمد (ص) که در عصر تاریکی در سراسر زمین زمانی‌که بی‌عدالتی و ظلم بیداد می‌کرد در جزیرۀ که چهره‌های تاریک تاریخ چون بولهب از برده کشی و اذیت انسان‌ها لذت می‌برد با پیام حق و به‌حیث رحمت برای جهانیان ظهور کرده، بشر را یک‌بار دیگر انسانیت، عدالت و حق‌جویی آموخت و مبنی بر همین پیام حق (اسلام) نظامی را ساخت که مدینۀ فاضله اش در تاریخ بی‌نظیر است. در آغاز این فرآیند تاریخی که چهرۀ تاریخ را برای همیش تغییر داد طبق معمول نظام‌های باطل شکست‌ناپذیر معلوم می‌شدند و منافقان تاریخ به همراهی چهره‌های سیاه تاریخ از هر نوع توطئه و پیکار کار گرفتند تا پیام حق را خاموش کنند ولی همه کوشش‌ها ناکام مانده و نظام حق جهانگیر شد. بعد از حضرت محمد (ص) خلفای راشدین (رض) توانستند بدون انحطاط نظام حق را نگه‌داشته و به گسترش آن بکوشند. نخستین انحطاط در این نظام زمانی صورت گرفت که خلافت به شاهی مبدل گشت و نظام اسلامی میراثی شد. بعداً اختلافات درونی میان شاهان و پسرانشان و بعضی انحطاط‌های دیگر سبب تضعیف نظام شده و اروپایانی‌که در عصر تاریکی و جهالت به سر می‌بردند با یک لشکر غیرمنظم مانند وحشیان تحت نام جنگ‌های صلیبی قادر به شکست این نظام شدند و بیت‌المقدس را فتح کردند و از آن‌طرف چنگیز وحشی از ضعف مسلمانان استفاده کرده و ضربات شدیدی به‌نظام اسلامی زدند، اما اسلام دینی است که قابلیت پرورش قهرمانان، عدالت خواهان، مبارزان و چهره‌های درخشان تاریخ را در هر برهۀ زمانی دارا می‌باشد و چنین یک چهره درخشان به نام صلاح‌الدین با همراهان درخشانش پرورده در دامان مقدس اسلام توانستند صلیبی‌های را که از بیت‌المقدس حمام خون ساخته بودند شکست داده و بدون اینکه عمل متقابل یعنی قتل‌عام طفل وزن‌ها وضلم و تعدی انجام دهند، ازآنجا رانده و چنان جوانمردانه جهاد کرد که حتی دشمنانش مجبور شدند لب توصیف در وصفش بگشایند. در قرن 19 مسلمانان یک‌بار دیگر به انحطاط مواجه شده و دشمنان توانستند خلافت عثمانی را در اوائل قرن بیستم از بین برده که متعاقباً لیبرالیزم و کپیتلیزم کوشش به تسخیر جهان کرد. اگرچه چهره‌های درخشان چون سید قطب (رح) و چهره‌های مبارز چون چگوارا در مقابل این نظام مبارزه کردند اما متأسفانه انحطاط جوامع چنان ازدیاد یافته بود که مبارزه آن‌ها نتوانست این غول جهانی را از پا درآورد و اکنون این غول جهانی بنام اقتصاد آزاد به برده کشی انسان‌ها پرداخته، بنام جهانی‌سازی لیبرالیزم میلیون‌ها انسان را به قتل رسانیده و بنام مالیات سرمایه‌های مردم را به سرقت می‌برند. این نظام بر و بحر را مفسد ساخته و یک‌بار دیگر چهرۀ جهان را مکدر ساخته است و یک‌بار دیگر بی‌عدالتی در سراسر جهان بیداد می‌کند. در این برهۀ زمانی تصمیم به‌دست ماست که چه نقشی تاریخی را برای خویش انتخاب می‌کنیم. کسانی‌که تصمیم گرفته‌اند نقش چهرۀ درخشان تاریخ و یا حداقل مبارز تاریخ را نداشته باشند به نوشته‌های آیندۀ (چه باید کرد) توجه نکنند زیرا فایدۀ برای آن‌ها ندارد.

به امید اینکه همه بخواهیم نقش تاریخی خویش را خوب و خود ما انتخاب کنیم.

در بارۀ نویسنده

Hedayatullah Zaheb

پاسخی بگذارید