اجتماعی اسلامی متفرقه

دلیل کثرت پیامبران در شرق میانه و خصوصاً در شام

نوشته شده توسط Sayed Maysam Tammar

امروزه تعداد کثیری از محققین، دانشمندان، دانش‌آموزان و سایر اقشار جامعه را این سؤال مصروف نموده که چرا تماماً پیامبران در شام و یا به سخنی دیگر در آسیای میانه نازل‌شده‌اند و اینکه چرا در سایر قسمت‌های جهان از پیامبر و پیامبری و از پیام آن‌ها خبری نبوده، حتی بعضاً، کسانی زیادتر و بی‌پرده‌تر صحبت می‌کنند و می‌گویند گویا خداوند در میان بنده گان خود تبعیض قائل شده است و ملتی را بر ملت دیگر برتری داده است و سایر موارد! بدون مطالعه دقیق تاریخ و تأثیر جغرافیا بر تشکیل اجتماعات و عُمران بخصوص تاریخ ادیان در اقصا نقاط کره خاکی، نمی‌توانیم این سؤال جنجالی و مهم را پاسخ ارائه نماییم، چه اینکه پاسخ در رد و یا تأیید منتقدین و یا سؤال‌کننده‌ها باشد.

طوری که بر همگان هویداست تمام قسمت‌های کره زمین برای انسان‌ها در دوران قدیم و کنونی محیا و مناسب برای زیست و عُمران نبوده است تا اجتماعات بشری تشکیل گردد. اگر هم در آن جاها اسنادی مبنی بر حیات بشر بوده است دلالت بر وجود تمدن نمی‌کند بلکه انسان‌ها در آن قسمت‌ها به گونه‌های پراکنده و به‌صورت طوایف پراکنده و خیلی کوچک زندگی می‌نمودند و به آن حد نبوده‌اند که از آن‌ها برای جهانیان آثار و شالوده‌ای از تمدن باقی‌مانده باشد، بناءً علی‌هذا برای درک بیشتر، ابتدا از کیفیت جغرافیایی زمین بحث می‌کنم و سپس درخواهیم یافت که چرا و به چه منظور ازلحاظ علم‌الاجتماع (جامعه‌شناسی) نمی‌توانیم در بعضاً از قسمت‌های زمین پیامبر داشته باشیم و در بعضی از اماکن تعدد و فزونی پیامبران را می‌بینیم و در بعضی از اماکن کره زمین ندرتاً پیامبرانی مبعوث شده‌ را شاهد هستیم.

یکی از علمای یونانیِ علم جغرافیا بنام بطلمیوس<1> زمین را به هفت‌اقلیم تقسیم نموده است که عبدالرحمن ابن خلدون در کتاب مقدمه خویش هفت‌اقلیم را به‌صورت جداگانه موردبررسی قرار داده است که در مورد قسمت آباد نواحی خشکی زمین و قسمت‌های غیر آباد زمین بحث میکند. همچنان خداي تعالي مي‌فرمايد: خداوند «هفت آسمان» و همانند آن زمين آفريده است<2>.

ابن خلدون می‌گوید: “قسمت آباد نواحی خشکی زمین وسط آن است زیرا افراط گرما در جنوب و شدت گرما در شمال مانع عُمران است و چون دو سوی شمال و جنوب در گرما و سرما باهم متضادند باید از این کیفیت در هردو سوی کاسته شود (یعنی هرقدر به‌طرف وسط زمین نزدیک‌تر می‌شویم باید زمین حالت معتدل را به خود بگیرد) تا در وسط و مرکز زمین اعتدال حاصل آید، ازاین‌رو اقلیم چهارم<3> برای آبادانی و عمران سازگارتر است و آنچه در جوانب آن است یعنی اقلیم‌های سوم<4> و پنجم<5> پس از اقلیم مزبور از دیگر اقالیم به‌اعتدال نزدیک‌تر هست ولی اقلیم‌های دوم<6> و ششم<7>
از اعتدال دور است و اقلیم‌های اول<8>
و هفتم<9>
به درجات دورتر است و به همین سبب دانش‌ها و هنرها و ساختمان‌ها و پوشیدنی‌ها و خوراکی‌ها و میوه‌ها و بلکه جانوران و همه‌چیزهایی که در این اقلیم‌های سه‌گانه مرکزی پدید آمده‌اند به‌اعتدال اختصاص‌یافته‌اند.” <10> و چون در اقالیم چهارم، پنجم و سوم امکان حیات بوده یعنی از نگاه آب‌وهوا، کشت و زراعت و امکان بقاء نوع انسان مساعد بوده است لهذا در این مناطق تمدن‌های بسیار شکل‌گرفته است و چون اجتماعات انسانی در تمدن‌های بزرگ به شهرها تبدیل‌شده است و شهرنشینان
ازاین‌رو که پیوسته در انواع لذت‌ها و عادات تجمل‌پرستی و ناز و نعمت غوطه‌ورند و به دنیا روی می‌آورند و شهوات دنیوی را پیشه می‌گیرند نهاد آنان به بسیاری از خویهای نکوهیده و بدی‌ها آلوده‌شده است و به همان اندازه که خوی های ناپسند و عادات زشت در نهاد آنان رسوخ یافته است از شیوه‌ها و رفتارهای نیک و نیکویی دور می‌شوند<11>، لذا چون در شهرها مردم از راه راست به‌طرف راه کج و به‌سوی تباهی می‌روند و چون کاروان بشر به‌طرف بی عدالتی، شر، جهالت، گمراهی، ظلمت و تباهی تغییر مسیر می‌دهند خداوند تعالی برای رهنمایی بشر پیامبران خویش را می‌فرستد تا از ذلالت و گمراهی نجات پیدا کنند و تا بر خوی ها و عادات بدشان التیام بخشد. بحث مهم در تفرق پیام پیامبران می باشد که ایشان در عصرهای مختلف پیامهای گوناگونی را به امم خویش داده اند، این بدان سبب است که در هر عصری نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهدید امم یکسان نبوده است و گاهی یک امت ضعف های بیشتر داشته و گاهی قوت، فرصت و تهدید که پیامبران با درک مشکل همان زمان برای رفع آن راه حلی ارائه کرده اند که بیشتر این موضع در کتاب آخرین هشدار در فصل اول تشریح شده است.

اما اینکه سرنوشت آنان که در بادیه‌نشینی و دور از اجتماعات بشری و تمدن‌ها زیست می‌کنند چه شده است و آیا برای آنان پیامبری آمده است یا خیر، باید گفت که چون بادیه‌نشینان و آنان که از اجتماعات بشری دورتر زندگی می‌کنند و به نحوی از انحا زندگانی فردی و خصوصی و حتی به‌صورت قبایل کوچک هستند، بناءًعلی‌ذلک آن‌ها در تجملات و خوی های زشت شهرنشینی بلد نیستند و مصروف به زندگانی طبیعی و فطری خویش هستند زیرا هرگاه نهاد آدمی بر فطرت نخستین باشد برای پذیرفتن نیکی‌ها و بدی‌هایی که بر آن وارد می‌شود و در آن نقش می‌بندد آماده می‌باشند. پیامبر (ص) فرمود:”هر مولودی بر فطرت به جهان می‌آید آنگاه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی می‌کنند.” <12> چنانچه در علوم اسلامی آشکار است که فطرت انسان مسلمان است و یا اینکه انسان فطرتاً مسلمان‌زاده می‌شود ضرورت ایجاب نمی‌کند بر اینکه آنان که بر فطرت خویش تولد شده و زندگانی می‌کنند و در خیر پیش‌قدم هستند برای آنان پیامبری فرود آید و آنان را همان فطرت شان کافیست. رفته‌رفته با ازدیاد نفوس و پیشرفت در صنایع انسان‌ها به نقاط دیگری از کره خاکی مهاجرت نموده و خود را به مناطقی رسانده‌اند و تمدن‌ها شکل داده‌اند که اکنون از آن‌ها احوال داریم اما چنانکه 124000 (کم‌وبیش) پیامبر برای جهانیان فرود آمده است و ما شمار بسیار اندک آنان را از آدرس قرآن کریم می‌شناسیم، که در قرآن برای ما حکایت شده است، امکان دارد که در آن قسمت‌های غیر آسیای میانه نیز پیامبرانی مبعوث شده باشند همانند زرتشت در فارس، بودا در شبه‌جزیره هند، کنفوسیوس در آسیای دور و بدین منوال در سایر نقاط کره خاکی (ممکن پیامبر بوده و پیامشان بعدها مورد تحریف قرار گرفته باشد). پس آشکار شد که تعدد پیامبران در خاور میانه دلیل بر وجود تمدنها، کثرت نفوس و گمراهی مردمان در شهرهاست و خداوند سبحان عالم برنهان و آشکار است.

منابع:

  1. کلاودیوس بَطلَمیوس یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود که به احتمال زیاد دراسکندریه واقع در مصر می‌زیست. وی الگویی را برای کیهان شناخته شده روزگار خود، که همان سامانه خورشیدی ماست، ارائه کرد که در آن زمین در مرکز گیتی قرار داشت و خورشید و ماه و بقیۀ سیارات به دورش می‌چرخید. 
  2. سوره‌ي طلاق، آيه‌ي آخر
  3. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم چهارم از ديدگاه ايرانيان از آن خورشيد و از ديدگاه روميان از آن مشتري (هرمز) است. از برج‌ها شير (اسد، برج پنجم، مرداد) را دارد.
  4. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم سوم از ديدگاه ايرانيان از آن مريخ و از ديدگاه روميان از آن عطارد (تير، بهرام) است. از برج‌ها، بره (حمل، برج نخست، فروردين) و عقرب (هشتم، آبان) را دارد.
  5. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم پنجم نزد ايرانيان و روميان هر دو از آن ناهيد (زهره) است. از برج‌ها گاو (ثور، برج دوم، ارديبهشت) و ترازو (ميزان، برج هفتم، مهر) را دارد.
  6. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم دوم از ديدگاه ايرانيان به مشتري و از ديدگاه روميان به خورشيد مربوط است. از برج‌ها كمان (قوس، برج نهم، آذر) و ماهي (حوت، برج دوازدهم، اسفند) را دارد.
  7. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم ششم از ديدگاه ايرانيان از آن تير (عطارد) و از ديد روميان از آن قمر (ماه) است. از برج‌ها جوزا (دو پيكر، برج سوم، خرداد) و خوشه (سنبله، برج ششم، شهريور) را دارد.
  8. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم نخست از نظر دانشمندان ايران و روم، منسوب به زحل (كيوان) است و از برج‌‌ها بزغاله (جَدي، برج دهم، دي) و دلو (برج يازدهم، بهمن) را دارد.
  9. بنا به مُعجَم‌البُلدان؛ اقليم هفتم از ديدگاه ايرانيان از آن ماه و از ديدگاه روميان از آن بهرام (مريخ) است. از برج‌ها خرچنگ (سرطان، برج چهارم، تير) را دارد. پايان اين اقليم پايان آباداني جهان است، پشت ايشان جز گروهي گمنام و فقير و وحشي كسي زيست نمي‌كند.
  10. عبدالرحمن، ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، مقدمه سوم، ترجمه محمد پروین گنابادی، چاپ تهران، جلد اول، سال 1390، ص 150
  11. همان، ص 231
  12. همان، ص 231


 

در بارۀ نویسنده

Sayed Maysam Tammar

پاسخی بگذارید