آیا میشود فتنهی بزرگتر از این را تصور کرد که کسی بدون توقعی کدام منفعت، 950 سال خیرخواهی کرده و حق را تبلیغ کند اما در بدل فقط آزار و اذیت دریابد، تهدید شود و با خطابهای چون مجنون بدرقه شود؟؛ «(کافران گفتند:) او (نوح علیهالسلام) فقط مردي است كه مبتلا بهنوعی از جنون است، بايد مدتي درباره او صبر كنيد (تا مرگش فرارسد، يا از اين بيماري رهایی يابد) (قرآن ص. سوره. المؤمنون، آیه. 25 )».
آیا فتنهی بزرگتر از این را میتوان یافت که کسی به خاطر اینکه توحید را تبلیغ میکند، توسط شاه مقتدر به آتش افکنده شود؟؛ «گفتند: اگر میخواهید کاری انجام دهید [و مرد کار هستید] او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید. [پس او را در آتش افکندند] گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش! (قرآن ص. سوره. الأنبياء، آیات. 68-69)».
آیا فتنهی بزرگتر از این وجود خواهد داشت که در شهر فاسقان قدرتمند زندگی کنی و در این وضعیت مهمانان مکرمی به خانهات بیایند و فاسقان همجنسگرا بر خانهات حملهور شوند تا بالای مهمانانت تجاوز جنسی کنند و با دیدن این ظلم حتی پیامبر خدا فریاد زند که کاش تکیهگاهی میداشتم؟؛ «و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند به [آمدن] آنان ناراحت و دستش از حمايت ايشان كوتاه شد و گفت امروز روزى سخت است. و قوم او شتابان به سويش آمدند و پيش از آن كارهایى زشت میکردند. [لوط] گفت: اى قوم من اينان دختران مناند آنان براى شما پاکیزهترند پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد. آيا در ميان شما آدمى عقل رس پيدا نمیشود؟ گفتند: تو خوب میدانی كه ما را به دخترانت حاجتى نيست و تو خوب میدانی كه ما چه میخواهیم. گفت: كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تکیهگاهی استوار پناه میجستم (قرآن ص. سوره. هود، آیات. 77-80)».
آیا فتنهی بزرگتر از این را میتوان ترسیم کرد که گروهی جوانان به خاطر ایمان خویش در مقابل قدرتمندترین امپراتوری جهان (امپراتوری روم) قرارگرفته و بالاثر تعذیب و آزار و اذیت این قدرت بزرگ مجبور شوند که به غار پناه ببرند؟؛ «و (پس از مشورت و گفتگو با یکدیگر چنین گفتند:) اکنونکه از آنان و آنچه غیر خدا میپرستند، کناره گرفتهاید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد (قرآن ص. سوره. الکهف، آیه. 16)».
آیا میشود فتنهی بزرگتر از این متصور شد که گروهی از مؤمنان فقط به خاطر اینکه بگویند پروردگار ما الله ﷻ است، گروهگروه به آتش افکنده شوند؟؛ «همان آتش سختی که (آن مردم ظالم به جان خلق) برافروختند. هنگامیکه آنان پیرامونش [به تماشا] نشسته بودند. و سوختن مؤمنانی را که به آتش افکندند مشاهده میکردند. و به آنان كينه نورزيدند، مگر از آن روى كه به خداوند پيروزمند ستوده ايمان مىورزيدند (قرآن ص. سوره. البروج، ایات. 5-8)».
بله! فتنههای بزرگتر از این نیز وجود دارد. فتنهی دجال بزرگترین فتنه طول تاریخ بشر است. «از خلقت آدم (ع) تا قیام قیامت خطر و فتنۀ بزرگتر از فتنه و خطر دجال وجود ندارد (مسلم، ۲۰۶-۲۶۱ ه حدیث. 1814)».
پیامبر (ص) در مورد مغزمتفکر در عقب این فتنههایی خطرناک طول تاریخ بشر فرمودهاند: «در پیشانی دجال (در میان دو چشمش) کلمهی «ﮐﺎﻓﺮ» ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ که هر مؤمن، باسواد و بیسواد، میتواند آن را بخواند(مسلم، ۲۰۶-۲۶۱ ه حدیث. 2934)».
در حدیث کلمهی مؤمن ذکر شده است و لازمهی مؤمن بودن، داشتن فراست و تفکر سالم است؛ تنها با این فراست و تفکر است که میتوان فتنههای دجال را شناخت و کلمهی کافر روی پیشانی وی را دید. پرسش اینجاست که چه چیزی فتنههای دجال را خطرناکتر از هر فتنهای در طول تاریخ بشر میسازد؟ جواب این پرسش در نام دجال نهفته است. دجال از دَجَله مشتق شده است که «به معنی خلط و پوشش است… دجال کسی است که حق را با باطل خلط کرده و اغتشاش حق و باطل را به وجود میآورد (Al-Wabil p. 15)». در احادیث اسم وی «مسیحالدجال» آمده است و نظر عمومی در مورد وی، در اسلام و در میان دوایر فکری نصارا، این است که وی شخصیت مسیح، عیسی ابن مریم (ع)، را جعل کرده و خویشتن را مسیح معرفی میکند؛ درحالیکه مسیح دروغین (مسیحالددجال) است.
نام «مسیحالدجال» گویای نوعیت فتنههای وی است. وی با پیامهای مسیحایی، کارهای شیطانی را ترویج میکند. بهعبارتدیگر، فتنههای وی ظاهر مسیحایی ولی باطن شیطانی و گفتار مسیحایی ولی کردار شیطانی دارند. ایوان ایلیچ متأله و فیلسوف کاتولیک در مورد ضد مسیح که همانا نام مسیحالدجال در منابع نصارا است، میگوید: «ضد مسیح، در بسیاری از جنبهها مانند مسیح مینماید (Rempel, 2017 p. 17).»
درواقع، خطر بزرگی نهفته در فتنههای دجال نامحسوس بودن آن است. خطر آن در این است که مردمی گرفتارِ فتنههای دجال، میپندارند که هدف بسا متعالی و مسیحایی را دنبال میکنند، درحالیکه پیامد این کارهایی ظاهراً مسیحایی آنها شیطانی بوده و بهرهبردار نهایی آن نظم دجال است. دجال و دجالیان با پیامهای مسیحایی فساد را گسترش میدهند. به نام حقوق بشر و انسانیت در دموکراسی، کشورها را به خاک و خون کشانیده و منابع آنها را غارت میکنند. بنام کمکهای بشردوستانه، کشورها و مردم را زیر بار قرضههایی که بالاثر سود (ربای) مرکب هیچگاه قادر به بازپرداخت آن نیستند، برده میسازد. بنام آزادی فردی، اخلاق را خرافه و ناتوانی جلوه میدهند؛ چنانچه فریدریش نیچه در قالب الفاظ آرایش داده شده، انعکاسی از طر فکر دجالی خویش را چنین بیان میدارد: «بد چیست؟ هر آنچه از سر ضعف باشد. زیانآورتر از هر عادت زشتی چیست؟ ترحم واقعی به حالوروز ناتوان و ضعیفان، یعنی همان مسیحیت… (نیچه, 1384 ص. 38)». بنام آزادی زن، زنها را به کالای جنسی مبدل میسازد.
بحث فوق بیانگر این است که فتنههای دجال بر علاوهای اینکه بسیار بزرگ و خطرناکاند، بسیار پیچیده و مغلق نیز میباشند؛ طوری که تکیه بر هوشِ محض نمیتواند قادر به شناسایی آن شده و هوش در همراهی با فراست ایمانی میتواند این فتنهها را شناسایی کند.
اگر فراست مؤمن باشد، بهخوبی دیده میشود که در عصر حاضر، جهان مملو است از پیام مسیحایی علم پروری، اما علم به فهرستنامهی راهکارهای پولیابی تقلیل یافته است. جهان مملو است از پیامهای مسیحایی بهسازی صحت بشر، اما طبابت به صنعتی مبدل شده است که بیماریها کالای آن است و دست این صنعت قبل از اینکه نبض بیمار را ببیند جیبش را میبیند. جهان مملو است از شعارهای مسیحایی توسعه و رفاه بشری، اما چند فرد انگشتشمار اکثریت سرمایه را به دست گرفته و اکثریت بشر را دنبال قرص نانی سرگردان ساختهاند. جهان مملو است از شعارهای مسیحایی پیشرفت در زراعت و صنعت غذایی بشر، اما بشر دنبال غذای طبیعی سرگردان است، زیرا غذاهای مفسد شده و تغییر جین شده انواع بیماریها را به بار میآورد. در اکثریت شعارهای مسیحایی نظم دجال، باطن بسا تاریک و شیطانی نهفته است.
مسئلهی اصلی این نیست که چنین فتنه و فسادهایی وجود دارند، بلکه مسئلهی اصلی این است که فریبخوردگان نظم دجال، چه مسلمانان و چه غیرمسلمانان، فقط شعارهای مسیحایی اینهمه را دیده و با شور و شوق به سخنگویان بدون معاش نظم دجال مبدل میشوند و مخالفین نظم دجال را متهم به شرارت و شیطنت مینمایند. مسئلهی اصلی این است که فریبخوردگان عصر دجال را نمیتوان قانع ساخت که فریبخوردهاند. مسئله این است که فریبخوردگان از حقیقت فرار میکنند. مسئله این است که جال فریب نظم دجال چنان عادی شده است که پرورشیافتگان در این جال، دنیای فراخ بیرون از آن را نمیخواهند ببینند. مسئله در این است که بشریت چشمهای خویش را بر روی حقیقت بستهاند و بستن چشم به چنان عادت بدی مبدل شده است که اکنون نمیتوانند طرحهای نظم دجال را برای عملی سازی حکومت جهانی دجال ببینند. مسئله این است که بشر به نابینایی خویش افتخار میکند. وینستون چرچیل صدراعظم اسبق انگلیس به صراحت از طرح بزرگ جهانی (دجال) صحبت کرده و میگوید که کسانی که این طرح را دیده نمیتوانند کور هستند:«آنانی که تلاش بزرگ و طرح مهم در زمین را که در حال عملی شدن است و در صورت تحقق آن ما به حیث خدمتکاران وفادار آن مجاز به همکاری برای آن خواهیم بود، نمیتوانند ببینند، یقیناً کور هستند (Zaid, 2008 p. 115)».
خطر فتنههای دجال در همین است. چشم بصیرت را از انسان میگیرد. چشم باطنی وی را کور میسازد تا حق را نبیند. تفکر انسان را معیوب میسازد. به قول عمران نزار حسین، انسان را به جسدی بدون روح مبدل میسازد: «دجال به این هدف خویش (جسد سازی انسان) توسط فرآیند متداوم شستشوی مغزی بهسادگی میرسد که در نتیجهای آن مردم دیگر برای خویشتن فکر نمیکنند و در زندگی توانایی انتخاب مستقلانه را از دست میدهند. دجال مردم را چنان شستشوی مغزی میدهد که بتواند برای مردم بهجای خودشان فکر کند و بتواند (استقلال اراده را از آنها گرفته و همهچیز را خودش) برای آنها انتخاب کند. با موفقیت بیشتر دجال در این مأموریت، سرانجام جامعه جهانی هویدا میشود که در آن بشریت چنان شستشوی مغزی شدهاند که زندگی بیخدایی را انتخاب میکنند؛ زندگی که خالی از درک حقیقت جهانی است که در آن زندگی میکنند. بعداً آنها به هر سازی که دجال بنوازد میرقصند و هرکس از رقصیدن (به ساز دجال) ابا ورزد، مانند ونزوئلا موردحمله و مجازات قرار خواهند گرفت (حسین, 1399 ص. 23-24).»
همین ویژگی نامریی بودن، ویژگی نامحسوس بودن و ویژگی پوشیده بودن تحت شعارهای مسیحایی است که فتنههایی دجال، اکثریت بشر را مرغوب خویش ساخته و به اجساد بدون روح و بدون تفکر مبدل ساخته است و همین ویژگیها است که خطر این فتنهها بزرگترین خطر از زمان آدم (ع) تا قیامت بیان شده و پیامبر (ص) از این فتنهها پناه خواسته است.
ملانطقیهایی مسلمان هنوز هم منتظر این هستند که موجود عجیبالخلقهای با خر بالدار بیاید تا آنها متقاعد شوند که دجالی در نظم جهانی در کار است، درحالیکه دجال با مرکب تکنولوژیکی خویش در حال کشانیدن آنها به سواری سوی تباهی است.
منابع و نقلقولها:
Al-Wabil Yusuf ibn Abdullah ibn Yusuf The Dajjal and The Return of Jesus [Book] / trans. Abdullah Abu. – [s.l.] : Daar Us-Sunnah Publishers.
Rempel Marcus Peter Life at the End of Us Versus Them: Cross Culture Stories [Book]. – 2017.
Zaid M. D. Omar The Hand of Iblis: An Anatomy of Evil [Book]. – [s.l.] : Published Online by the Author, 2008.
حسین عمران نزار قرآن، جسد و دجال [كتاب] / مترجم تمار سید میثم. – [مكان نشر نامشخص] : انتشارات سعید, 1399.
مسلم مسلم بن حجاج نیشاپوری صحیح مسلم [كتاب]. – ۲۰۶-۲۶۱ ه.
نیچه فریدریش ولهلم دجال: تلاشی برای نقد مسیحیت [كتاب] / مترجم فیروزآبادی دکتر سعید. – [مكان نشر نامشخص] : جامی, 1384. – ISBN: 978-964-7436-95-4.