مترجم: عبدالله اسدی
بسمالله الرحمن ا لرحیم
الحمد لله و الصلوات و السلام علی رسولالله و علی آله و صحبه و من والاه
برادران و خواهران عزیز:
السلام علیکم و رحمتالله و برکاته!
ثنا وستایش مر خدای راست که پروردگار عالمیان است. از بارگاه خدا مسئلت میداریم تا تلاشهای ما را به حضور خود قبول فرماید. همچنان از پیشگاه باریتعالی علم نافع میطلبیم.
سخنان خود را با خواندن یک قسمت از گزارش موسسه راند تحت عنوان (ایجاد شبکههای مسلمانان میانهرو) که در سال 2007 نشر گردیده بود، آغاز میکنم: “مبارزاتی که همین اکنون در عالم اسلامی جریان دارند، در حقیقت جنگ میان ایدئولوژیهاست و نتایج این جنگ سرنوشت امت مسلمان را تعیین خواهد نمود”. بناءبرین، در شرایط موجود جنگ ایدئولوژیها در عالم اسلام جریان دارد.
وزارت دفاع ایالاتمتحده آمریکا در گزارش چهارسالۀ دفاعی خود اظهار داشته است که “ایالاتمتحده در یک نبردی دخیل است که دو بعد نظامی و ایدئولوژیکی دارد. درین نبرد، پیروزی نهایی زمانی بهدست خواهد آمد که نظریات افراطگرایی در دیدگان جوامع میزبان و حمایتکنندگان غیرمستقیم آنها، خوار و کمارزش شوند”.
پس طوریکه از گزارش راند و وزارت دفاع ایالاتمتحده روشن گردید، در جوامع اسلامی یک نبرد ایدئولوژیک جریان دارد. آیا موقف مسلمین در رابطه به این نبرد چه خواهد بود؟ راجع به آنهایی که میخواهند اسلام را چنانچه که بر پیامبر علیه الصلوات و السلام نازل گردیده بود، با تمام ابعاد آن تطبیق نمایند و آنهایی که میخواهند در برابر فرامین اسلام برخورد گزینشی داشته باشند. البته این تنازع ایدئولوژیک یک امر تازه نیست بلکه درگذشتهها نیز گروه اهل حق (کسانیکه بر راه درست رواناند) و گروه منحرف از راه راست باهم مبارزه و تضاد داشتهاند. این مبارزه به اساس سنت الهی جریان داشته و حتی در میان امتهای پیشین نیز موجود بوده است. بهطور مثال، در میان بنیاسرائیل کسانی بودندکه بر حقیقت ایستاد بودند، و همچنان کسانی بودندکه خدای متعال راجع به آنها فرموده است: “آنها معانی کلام خدا را تحریف مینمودند” سورۀ مائده، آیت 13.
یعنی آنها کلمات تورات و انجیل را طبق دلخواهشان تعبیر و تحریف مینمودند. بعضی ازین تغییرات بهخاطر رضایت حکام زمان انجام داده میشد، چنانچه میدانیم بنیاسرائیل تحت زعامت ملتهای مختلف زندگی کردهاند. به گونۀ مثال، بنیاسرائیل یک مدتزمانی تحت زعامت رومیها قرار داشتند و رومیهای آنوقت به هیچ دین آسمانی معتقد نبودند. همچنان یک مدتی در سلطنت پادشاهان بابل زندگی میکردند، که آنها نیز کفار و بیدین بودند. مطابق یک داستانی که در تفاسیر ذکر گردیده است، علمای بنیاسرائیل به یک پادشاه بابل فتوا داده بودندکه میتواند روابط ممنوعه داشته باشد، و این کار را بهخاطر جلب رضایت پادشاه انجام میدادند. آنها قوانین خدا را برای کسب رضایت انسان تغییر میدادند! خوب، آیا قدرتهای غیرمسلمان ازین کشمکش ایدئولوژیها میان مسلمانان چه میخواهند و منظور ایشان چه خواهد بود؟ به اساس ویبسایت اخبار و گزارش جهانی ایالاتمتحده US News and World Report، ” واشنگتن به تعقیب گامهای اشتباه خود بعد از 11 سپتمبر، اکنون جنگ خود را دوباره آغاز نموده است. درین مسیر، ایالاتمتحده یک زنجیر بزرگی از تبلیغات سیاسی را، که بعد از دورۀ جنگ سرد مثال دیگر نداشته، به راه انداخته است. از گروههای عملیات روانی و فعالیتهای پنهانی سیا گرفته تا تمویل آشکار رسانهها و متفکرین، همۀ آنها مواردیاند که واشنگتن میلیونها دالر را نهتنها بهخاطر تضعیف مسلمین، بلکه بهخاطر تضعیف اسلام نیز، سرمایهگذاری مینماید”.
این قسمت مطلب را دوباره تکرار میکنیم ” ایالاتمتحده تلاش دارد تا خود اسلام را تغییر دهد!!!”. آنها بیشرمانه ابلاغ میکنند که نهتنها خواهان تغییر در جوامع مسلمین میباشند، بلکه میخواهند در دین اسلام نیز تغییرات وارد نمایند! گمان نمیرود که حتی علمای بنیاسرائیل در زمانههای که حتی کتاب خدا را تحریف مینمودند نیز اینچنین بیشرمانه آنرا بیان نموده باشند! اینها، بدون اخفا و ترس، اظهار میدارند که ما خواهان تغییر اسلام هستیم، بلی، ما خواهان آن هستیم!
مقالۀ فوق در ادامه مینویسد، “واشنگتن دستکم در بیستوچهار کشور برنامههای رادیویی و تلویزیونی اسلامی، مضامین درسی در مکاتب مسلمین، متفکرین مسلمان، کارگاههای سیاسی یا سایر برنامههای آموزشی را بهخاطر ترویج اسلام میانهرو تمویل نموده است. کمکهای فدرالی ایالاتمتحده بهخاطر اعمار مساجد، قرآن و حتی مدارس اسلامی به مصرف میرسند”. به موضعگیریهای شورای علمای افغانستان نگاه کنید، برنامههای تلویزیون طلوع و سایر شبکهها را ببینید، جوانانی را ببینید که از بورسیههای چیوننگ و فولبرایت برگشتهاند، همۀ اینها مثالهای زندۀ از مسلمانان میانهرو میباشند. چنانچه میبینیم، اینها سعی دارند تا اسلام عصری را درین کشور تبلیغ کنند، البته عصری به تعریف خود ایشان، و برای این کار میلیونها دالر سرمایهگذاری میکنند.
برادران و خواهران،
وقتیکه یک مسلمان واقعی این را میشنود، او میشنود که غیر مسلمین، کسانیکه از دین اسلام هیچ آگاهی ندارند، به خدا باور ندارند و به پیامبر اعتقاد ندارند، و قرآن را بهعنوان کلام خدا نمیپذیرند، بهصراحت اعلام میکند که ما میخواهیم دین شمارا تغییر دهیم، این امر باید هر مسلمانی را که کمترین محبت باخدا و پیامبرش داشته باشد، تکان بدهد!
شما کی هستید؟ و این جرئت را از کجا آوردید؟! که بما بگوئید کدام امر شامل اسلام میشود و کدام نمیشود. حتی دیده میشود که رئیسجمهور بوش و اوباما نیز عقب میز خطابه قرار میگیرند و بما راجع به اسلام خطبه و درس میدهند. بوش در سال 2002 در یک بیانیۀ خود گفته بود،” اسلام اعتقادی است که سبب آرامی یک میلیارد انسان گردیده و نژادهای گونهگون را باهم برادر ساخته است. اسلام در حقیقت دین محبت است نه نفرت”.
اگرچه این جمله او حقیقت دارد، به این معنا که واقعاً اسلام سبب آرامی یک میلیارد انسان در سراسر جهان گردیده، نژادهای مختلف را باهم برادر و خواهر ساخته است و آموزههای آن بر بنیاد محبت استوار میباشد نه نفرت. این گفته تا حدودی درست است ولی چرا باید این را از زبان بوش بشنویم؟ این صلاحیت را کی به او داده است تا در مورد اسلام حرف بزند؟ و چنانکه اوباما نیز گفته بود اسلام دین صلح میباشد.
در آنزمان حتی بعضی مسلمانان خوش شده بودندکه رئیسجمهور بوش راجع اسلام چنین حرفها را گفته است. این روش در حقیقت نگاه متکبرانه و تحقیرآمیز کفار را نسبت به مسلمانان نشان میدهد. آنها فکر میکنند مسلمانان به کسی نیاز دارند که به آنها حقیقت اسلام را بیان نماید. این نگاه توهینآمیز را حتی از زبان بعضی تحلیلگران غیرمسلمان نیز میشنویم. یکتن آنان باری بهطور کنایه گفته بود، “چنان برمیآید که رهبران سیاسی یک سند فوقلیسانس راجع به مطالعات اسلامی نیز داشته باشند. از همین روست که به جوامع راجع به حقیقت اسلام صحبت میکنند”.
راند که در حقیقت یک موسسۀ غیرانتفاعی دارای 1600 کارمند میباشد، به وزارت دفاع امریکا گزارشهای تحلیلی ارائه مینماید. بناءبرین، موسسۀ مذکور با پنتاگون گره خورده و بناءبر دلایلی درین اواخر روی موضوع “اسلام جدید” مقالههای متعددی نوشته است. من در خلال این نوشته، از بعضی نوشتههای آن نقلقول خواهم نمود.
یکی از گزارشهای موسسۀ راند تحت عنوان “اسلام دموکراتیک مدنی” نشر گردیده بود. این گزارش توسط چیریل بینارد، یک زن یهودی که در عقد نکاح یک مرتد درآمده است، تهیه شده بود. شوهر او زلمی خلیل زاد، کسیکه در ادارۀ ایالاتمتحده بعضی سمتهای بلند را به عهده داشته است، میباشد. او زمانی سفیر ایالاتمتحده در ملل متحد، همچنان سفیر امریکا در افغانستان و عراق بوده است. چنانچه میبینید، زلمی خلیل زاد در سمتهای بسیار حساس قرارگرفته است! زن او بنام چیریل بناءرد، گزارش خود را تحت عنوان “اسلام دموکراتیک مدنی” از طرف موسسۀ راند منتشر ساخته بود. از عنوان این گزارش حدس زده میتوانید که آنها چه نوع اسلام میخواهند! چه نوع اسلام را میخواهند بر ما تحمیل کنند! و حتی بهخاطر تحمیل دیدگاه خاص خود از اسلام، افواج خود را علیه ما میفرستند تا حتماً از آن پیروی و اطاعت کنیم. برادران، مسلمانان باید باهم یکجا شده و علیه این خودسری قیام کنند!
در آغاز گزارش یادشده، مسلمانها را به چهار کتگوری تقسیم میکنند: بنیادگرایان، سنتگرایان، عصریان، و سیکولران. این تقسیمبندی به اساس ذیل صورت گرفته است:
“این گروهها راجع به مسائل مهمی که فعلاً در جهان اسلام مطرح میباشند، به شمول آزادی سیاسی و فردی، آموزش، وضعیت زن، عدالت جزائی، مشروعیت تغییر و اصلاحات، و نگرش راجع به غرب، دیدگاههای مشخص و منحصر به خود دارند.”
“بنیادگرایان” کسانی اند که نسبت به غرب و مخصوصاً ایالاتمتحده موضعگیری انعطافناپذیر دارند:
آنها ارزشها و فرهنگ معاصر غرب را رد نموده و در مقابل وضعیت خشن خالصی را میخواهند که در روشنی آن بتوانند دیدگاههای افراطی خود را دربارۀ شریعت اسلامی و اخلاق تطبیق نمایند. واحد اجتماعی آنها مؤلفۀ ملت- دولت یا گروه قومی نبوده بلکه جامعه اسلامی و امت اسلامی میباشد. بنیادگرایان بدو گروه انقلابی و نص گرا تقسیم میشوند.
“سنتگرایان” خواستار یک جامعه محافظهکار بوده و به تمدن، اختراع و تغییر بدیدۀ شک مینگرند. اینها “درمجموع دیدگاههای اعتدالی دارند ولی میان گروههای مختلف آن تفاوتهای قابلملاحظه وجود دارد”. سنتگرایان بهنوبۀ خود بدو گروه محافظهکار و اصلاحطلب تقسیم میشوند.
محافظهکاران “معتقدند که قوانین و شریعت اسلامی باید با جدیت تعقیب و پیروی شود، و نقش دولت و مقامات سیاسی را در تشویق و یا لااقل تسهیل این امر مفید میدانند”، و این امر باعث شده تا “در شرایط متغیر سیاسی نیز فعالیت نموده و، حتی اگر حکومت اسلامی نیز نباشد، سعی کنند تا در امور روزمرۀ زندگی مردم حتیالامکان نفوذ داشته باشند.” در مقابل، اصلاحطلبان “به این باوراند که اسلام برای حفظ بقا و جذابیت خود در طول قرنها باید در تعریف لفظی دیانت یک مقدار انعطاف داشته باشد. موضعگیری این طبقه در برابر تغییرات پیشآمده بر تطابق محتاطانه استوار بوده، و بهخاطر حفظ ماهیت شریعت در موارد لفظی آن انعطاف دارند.”
عصریان نگرش ذیل را دارند:
آنها میخواهند که جهان اسلام یکبخشی از تمدن معاصر شود. برای اینکه اسلام با تغییرات روز همگام شود، سعی میکنند در آن تغییرات موردعلاقه خود را وارد نمایند. آنها در متون و مناسک اسلامی بهشکل فعال خواستار تغییراتیاند که دسترسی به آن بعید مینماید و همچنان به سیر تاریخی اسلام بیشتر معتقدند. معنای سیر تاریخی اسلام این است که به باور آنها تطبیق اسلام در عصر پیامبر علیهالسلام درعینحالی که حقایق ماندگار را منعکس میساخت با شرایط تاریخی نیز سازگار بود، ولی با شرایط تاریخی موجود سازگاری ندارد.
سیکولران “میخواهند که در جوامع اسلامی نیز چنانچه که در جوامع پیشرفتۀ غربی دین به حوزۀ فعالیتهای شخصی محدود گردیده است، میان مسجد و دولت فاصله ایجاد شود. این گروه مسلمانان “باور دارند که دین باید به ابعاد شخصی زندگی مربوط شده و از دولت و سیاست بازداشته شود و به گفتۀ آنها مشکل زمانی ایجاد میشود که یکی از طرفین در امور دیگری مداخله و نفوذ نماید.”
مسلمان موردعلاقه آنها مسلمان میانهرو میباشد. قبل اینکه به ادامه بحث برویم، بیایید ببینیم که مسلمان میانهرو از دید آنها کیست؟ آنها درین رابطه کار مفصلی انجام دادهاند و برای تعریف مسلمان میانهرو یک لیست طولانی را تهیه نمودهاند. در ذیل به ارائه مشخصات مسلمان میانهرو میپردازیم.
“مشخصات مسلمان میانهرو”
1) دموکراسی
مسلمان میانهرو کسی است که به دموکراسی و سیستم دموکراتیک باور داشته باشد. بعضی مسلمانها تلاش میکنند تا واژۀ دموکراسی را بجای شوری (سیستم حکومتداری اسلامی است که متشکل از نخبگان مسلمین بوده و امیر مسلمانان در امور و مشکلات پیشآمده با آنها مشورت مینماید) بکار بندند. آنها استدلال میکنند که سیستم مشورتی اسلام با روش دموکراسی شباهت دارد و بنابراین میتوانیم از اصطلاح دموکراسی برای تعریف آن استفاده کنیم چون به نظر آنان غربیها با مفهوم شوری آشنا نیستند و در مقابل آن واژۀ دموکراسی برای آنها جذاب میباشد. علاوه بران، این گروه مسلمین میگویند که با چنین راهکاری آنها قادر خواهند شد تا از غرب کمک و معاونت دریافت نموده و بهواسطۀ آن دولتهای دیکتاتوری دنیای اسلام را براندازند. این طرز دید مشکلات جدی دارد، زیرا که:
الف) دموکراسی منشأ اسلامی ندارد. دموکراسی یک طرز دید است و اسلام یک طرز دید کاملاً متفاوت و کامل را ارائه نموده است. یک تعداد کمی مردم آنرا با مفهوم شوری در اسلام مقایسه میکنند، درین صورت چرا آنرا شوری نمیگویند و چه نیازی به استفاده از یک کلمه عاریتی وجود دارد؟
ب) این تاکتیک آنها را در آزمایش موسسۀ راند موفق نخواهد ساخت، چون آنها برای نوعیت دموکراسی که از یک مسلمان میانهرو توقع دارند، تعریف مفصلی ارائه نمودهاند!
ج) آنچه را که آنها میگویند، من اینجا نقل میکنم، «تعهد به دموکراسی همانگونه که در سنت لیبرال غربی تفهیم گردیده است»، بناءً به من دمکراسی نه گویید، چون این را من ازنقطهنظر اسلامی میدانم. نخیر! قناعت بخش نیست! آنچه ما میخواهیم، تعهد به دموکراسی است، همانگونه که در سنت لیبرال غربی تفهیم گردیده است! و آنها بیشتر ازین علاوه میکنند «حمایت از دموکراسی به معنای مخالفت با اصل حکومت اسلامی است» بناءً بهعنوان یک مسلمان میانهرو، آیا کدام مسلمانی به دمکراسی که با مخالفت با اصل حکومت اسلامی باشد باورمند است!
متعاقباً آنها میگویند
«برای گروهی که خود را دموکراتیک قلمداد میکند، انتخابات را بهعنوان وسیلهای برای ایجاد حکومت میدانند، مثلی که در قضیه حاضر اخوانالمسلمین مصر دیدیم تنها انتخابات کفایت نمیکند.»
2) مشخصه دوم مسلمان میانهرو «قبول منابع غیرمذهبی برای قوانین» است.
معنی آن این است که شما به گونه ارادی و باز قوانین دستساخته بشر را اطاعت میکنید و آنها درین گزارش یادآوری میکنند «خط فاصل میان مسلمان میانهرو و اسلامیست رادیکال عبارت است ازنظر آنها در رابطه به تطبیق شریعت »، بناءً برای آنها هر مسلمانی که شریعت میخواهد (قوانین هدایتشده توسط خداوند)، افراطگرا و بنیادگرا پنداشته میشود و مسلمان میانهرو کسی است که قوانین فرانسه و بریتانیا یا دیگر قوانین بینالمللی و تمام قوانین دستساخته بشر را میپذیرد.
3) مشخصه سوم مسلمان میانهرو «احترام به حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی است»
حالا هم ما به حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی باورمندیم، اما نه بر اساس تعریف آنها. بر اساس تعریف آنها، هرگاه حکومتی اسلامی حجاب را منحیث قانون اعلام دارد، این افراطگرایی است. اگر آنها بالای عیسویان و یهودان جزیه (تکس) وضع میکنن، این هم افراطگرایی است.
4)و بالاخره چهارمین مشخصه مسلمان میانهرو «مخالفت با تروریزم و خشونتهای غیرقانونی است»
بناءً، مسلمانی که از خاک خویش دفاع میکند، به ضد اشغال میایستد، مسلمانی که میخواهد بر اساس اصول اسلامی زندگی کند، افراطگرا شمرده میشود. و مسلمان میانهرو کسی است که اردوی ایالاتمتحده را دعوت به اشغال سرزمینش میکند، از اطاعت قوانین دستساخته بشری راضی است و در برابر تجاوز و اشغالی که بر خاکش صورت گرفته است، حیثیت و جسارت دفاع را ندارد. این است مسلمان میانهرو!
بناءً آنچه برای آنها مسلمان میانهرو بهحساب میآید، در حقیقت مسلمان نیست! به خاطری که بر اساس این چهار تعریف، آنچه آنها توضیح میکنند کفر است نه اسلام! بناءً ازین به بعد من آنها را مسلمان میانهرو خطاب نمیکنم. به نظر من اصطلاح مناسبتر برای ایشان «مسلمانان حاشیه رَو» خواهد بود.
بعداً آنها سؤالنامهای دارند، تا به مسلمانی بهخاطر دریافت جواب داده شود، بعداً آنها او را بهعنوان یک مسلمان میانهرو یا افراطگرا تصنیف خواهند کرد. الحمدالله شما در قسمت دریافت جهالت ایشان درین رابطه به مشکل بر نخواهید خورد و دید فعلی آنها را در رابطه به مسلمانان خواهید دانست. بدین گونه آنها عقیده مارا آزمایش میکنند، آنها ایمان ما را میازمایند و برای ما نمره میدهند!
سؤالنامه این است:
«آیا فرد یا گروه از خشونت حمایت میکند یا از آن چشمپوشی میکند، اگر حالا از خشونت حمایت یا چشمپوشی نمیکند، آیا درگذشته این کار را کرده است» بناءً آنها حتی زمانی هم شمارا رها نمیکنند که مخالفت خود با خشونت را برایشان اظهار کنید. اگر گذشتهای از خشونت داشته باشید، در آن صورت نیز شما مسئول آن شناخته خواهید شد.
سؤال بعدی،
«آیا از دموکراسی حمایت میکند، اگر بلی، پس آیا واضحآ دموکراسی را منحیث حقوق فردی تعریف میتوانید؟
سؤال بعدی،
«آیا از حقوق بشری که به سطح بینالمللی شناختهشدهاند حمایت میکند؟»
سؤال بعدی،
«آیا کدام استثنای در آن موجود است؟ به گونه مثال، در بخش آزادی مذهبی»
بناءً، اگر شما میخواهید قوانین ارتداد را تطبیق کنید، افراطگرایی پنداشته میشود»
سؤال بعدی،
«آیا فکر میکنید که تغییر مذهب یک حق فردی است؟»
بناءً اگر مسلمانی یهودی میشود، یا اگر مسلمانی عیسوی میشود یا میخواهد گاو یا شادی و مار را پرستش کند، آنها باید حق داشته باشند که چنین کنند! اگر مسلمانی که به راه راست هدایتشده خداوند برایش بهعنوان مسلمان لطف نموده است و او خداوند و پیامبرش حضرت محمد صلیالله علیه وسلم را شناخته است، اگر چنین شخصی که خداوند متعال بالایش مرحمت نموده است، میخواهد گاوی را پرستش نماید، او این حق را دارد و میتواند چنین کند!
سؤال بعدی،
«آیا باور دارید که حکومت باید قوانین جزایی را که یک بخش از شریعت است، تطبیق کند؟»
بناءً، حدود باید جاری شود (حدود جمع حد بوده و محدودیتهای قانونی را میگویند که در عدالت اسلامی برایش جزا در نظر گرفتهشده است)!
سؤال بعدی،
«آیا باور دارید که حکومت باید به قانون مدنی که یک بخش از شریعت است عمل کند یا باور داشته باشد؟»
به گونه مثال، ازدواج، داشتن چندین همسر.
سؤال بعدی،
«یا باور بر این دارید که انتخابهای غیرشرعی هم باید آزاد باشد؟»
الحمدلله! ما اینجا درباره چه چیز حرف میزنیم؟ خریدن کچالو یا پیاز در مارکت سبزی؟! شما درباره قوانین غیرشرعی چه میگویید؟ هیچ کشوری در جهان شمارا حق انتخاب در رابطه به قوانین نمیدهد. آنجا در رابطه به هر مسئله فقط یک قانون موجود است. اینجا اما آنها از ما خواهان انتخاب هستند. بناءً شما به محکمه میروید و از شما یک سؤال چند جواب پرسیده میشود. «کدام قانون را میخواهید اطاعت کنید؟»!!!
خداوند بزرگ دریم آیه میفرماید
«مگر نه چنین نیست، قسم به خداوند، آنها صاحب ایمان واقعی نمیشوند تا زمانیکه در تمام نزاعهایشان تنها تو را قاضی بدانند و به هر حکم تو اعتراض نداشته باشند، کاملاً آنها قبول کنند (سوره نسآ آیه ۶۵)
هیچ مسلمانی مسلمان نیست اگر قوانین خداوند بزرگ را نپذیرد. هیچ مسلمانی مسلمان نیست اگر سنت پیامبر را نمیپذیرد (صلیالله علیه وسلم)
و به همینگونه سؤالنامه ادامه مییابد…
«آیا باور دارید که اقلیتهای مذهبی باید عین حقوقی را داشته باشند که مسلمانان دارند؟ آیا باور دارید که یک شخصی از گروه اقلیت مذهبی در یک کشور با اکثریت مسلمان بتواند یک کرسی بلندی سیاسی را تصاحب شود؟»
و جواب ما به این سؤال نه است، آنها نمیتوانند مناسب بلندی را تصاحب شوند چون خداوند بزرگ میفرماید، «ای مؤمنان، کسانی را که از دین شما نیستند، دوست صمیمی و همراز نگیرید، زیرا آنها از فساد شما کوتاهی نخواهند کرد، آنها آرزو دارند شما در عذاب باشید. آنها دشمنی با شمارا در زبان هم آشکار ساختهاند و آنچه در دل دارند خرابتر از آنی است که به زبان میگویند. ما بهخوبی نشانهها را برایتان بیان کردیم، اگر شما عقل داشته باشد» (سوره آلعمران آیه ۱۱۸)
بدین اساس، آیه مذکور به ما اجازه نمیدهد تا دوست و مشاور یهود و مسیحی داشته باشیم،یا آنها را مسؤولیتهای کلان بدهیم.
سؤالنامه ادامه مییابد
«آیا باور دارید که اشخاصی از گروههای اقلیت مذهبی حق گشایش و پیشبرد نهادهای مرتبط با مذهب خویش را در کشوری با اکثریت مسلمان دارند؟»
حالا قوانین اسلامی در رابطه به آنها این است که میتوانند کلیساها و معابد موجود را نگهدارند اما نمیتوانند به اعمار مجدد عبادتگاه بپردازند. بر اساس قوانین اهل الذمه (در رابطه به مردم اهل کتاب که در سرزمین مسلمانان زیر قانون شریعت زیست دارند).
و بعداً،
«آیا سیستم عدلیای را که بر اساس اصول قوانین غیرمذهبی استوار باشد میپذیرید؟»
درحالیکه تمام این موضوع کفر است! این چیزی است که به نظر آنها باید مسلمان میانهرو به آن باور داشته باشد.
حالا، بیایید به سفارشها از شریل برنارد بپردازیم، سفارش نخست خانم نامبرده این است:
«ما باید کار و نوشتههای مسلمانان میانهرو را به کمک یارانه نقدی یا سبسایدی به مصرف کمتر پخش و نشر کنیم»
این راه گسترش دروغ است!
سفارش بعدی موصوفِ،
«آنها را به نوشتن به تودههای از شنوندگان و جوانان تشویق نماییم»
به خاطری که آنها تودهها را میشناسند، کتلهها در جهان اسلام توانایی تفکیک حقایق رادارند و آنها میدانند کی برایشان سخن میگوید و کی نه میگوید.آنها میدانند که خطر بیشتر از طرف جوانان متوجه آنهاست به خاطری که جوانان بهخاطر حق میایستند. ابراهیم علیهالسلام یک جوان بود زمانیکه مجسمهها را تخریب کرد. و ما در رابطه به قصه کهف از قران میدانیم. سوره بنام کهف داریم و روشن میسازد که کسانیکه به کهف رفتند جوانان بودند. ما از سیرت پیامبر نیز همین را میدانیم که یاران نخست پیامبر صلیالله علیه وسلم جوانان بودند. بناءً حالا او میخواهد جوانان را به انحراف بکشاند!
سفارش بعدی موصوفِ،
«باورهایشان را در نصاب آموزشهای اسلامی به معرفی بگیرید»
آنها قبلاً درین رابطه گامهای اساسی را برداشتهاند. آنها در بیشتر ممالک اسلامی نصابها را از بین بردهاند، هر آنچه درباره جهاد سخن میگوید، آنچه با جاری ساختن حدود ارتباط دارد، آنچه در رابطه به تطبیق قوانین الهی بحث دارد، از نصاب خارجشدهاند. عین موضوع در دانشگاه بینالمللی اسلامی اسلامآباد بعد از واقعه یازده هم سپتمبر صورت گرفت، بهعین ترتیب در دانشگاه الازهر و سایر مدارس مشهور اسلامی موضوع به همینگونه عملی شد.
سفارش بعدی،
«تسهیل و تشویق آگاهی دهی در رابطه به فرهنگ قبل و بعد از اسلام در کشورهایشان در رسانهها و نصابهای کشورهای زی ربط» به گونه مثال بیایید تمدن فرعونی را احیا بسازیم. بیایید در رابطه به فراعنه بحثهای داشته باشیم و آنها را از دیدگاه مثبت به مردم به معرفی بگیریم. و بیایید درباره تمدن و دستاوردهای آنها بحث کنیم و پیشرفتهای را که آنها در آنزمان به آن دستیافته بودند را متبارز بسازیم. بیایید بهعوض تمدن اسلامی کوشش کنیم که این بخش را بیشتر جایگزینش سازیم! و بیایید فرهنگ محلی جوامع قبل از اسلام را احیا کنیم! بیایید در رابطه به عربهای قبل از اسلام و ناسیونالیسم عربی بحثهای را به راه بی اندازیم! بیایید درباره تاریخ مردم بربر آفریقایی شمالی سخن بگوییم. و بیایید درباره تاریخ رومی و یونانی شام (سوریه) بحث راه بی اندازیم. به همین خاطر است که باستانشناسان به تاریخ قبل از اسلام در شرق میانه توجه فوقالعادهای مبذول داشتهاند. آنها در رابطه به بینالنهرین و مصر در زمان فراعنه بسیار تمرکز میکنند.
باید از این آگاه باشیم، ما باید هیچ افتخاری از تاریخ قبل از اسلام خود نداشته باشیم! چون همهاش جهالت بود و حتی اسم تمدن باید بر آنها اطلاق نگردد، زیرابه هیچ صورت تمدن نبوده است! آن راه راه جهنم و ظلمات بوده است. تاریکی بر تاریکی! و فرعون الگوی از شیطان است، نباید بهعنوان پدیده مثبت از او یادآوری شود. زمانیکه حضرت پیامبر صلیالله علیه وسلم به همراهی لشکرش از دیار ثمود میگذشت (قبیلهایکه گذشتههایشان بر اساس عذاب خداوندی هلاک شدند) بعضی از اصحاب خواستند به بقایای خانههای ثمود بروند اما آنحضرت صلیالله علیه وسلم مانع ایشان شد. چرا؟ زیرا نمیخواست که آنها ازآنچه میبینند متأثر شوند و به اصحاب خویش فرمود «به خانههایشان داخل نشوید فقط زمانی میتوانید داخل شوید که میخواهید گریه و ناله کنید (بر سونوشتیکه دچارش شدند). ازین باید درس گرفته شود. و زمانیکه آنها از چاهی در ثمود آب کشیدند و آنرا برای خمیر آرد استفاده کردند، پیامبر صلیالله علیه و سلم برایشان گفت که ازین خمیر فقط به حیواناتشان بدهند و خودشان نخورند و از آب چاه مردم ثمود ننوشند چون این بهعنوان یک سرحد بین ما و کفار است.
سفارش بعدی موصوفه،
«تشویق به ترویج و گسترش تصوف»
بدین گونه آنها درصدد ترویج تصوف (صوفیزم) هستند، نه بهخاطر عشقشان به اصل تصوف بلکه بهخاطر موقف تصوف در جهاد (جنگ درراه خدا)، زیرا آنها به عدم خشونت باورمندند. اما آیا آنها تصوف عمر المختار را ترویج خواهند داد یا بعضی از جنبشهای دیگری را که در شمال افریقا و نیم قاره بهوجود آمده بودند برایشان قابلقبول است؟
و بعدتر تحت عنوان مقابله و مخالفت با بنیادگراها، نامبرده بعضی سفارشها دیگر نیز دارد،
نخست،
«دریافت رابطه با گروهها و فعالیتهای غیرقانونی»
دوم،
«عمومیت بخشیدن به پیامدهای اعمال خشونتآمیز آنها»
اکنون هم، در جنگ مردم کشته میشوند و در بین آنها مردم بیگناه هم شاملاند، این طبیعت جنگ است، مگر مسلمانان بیشترین سعی خود را به خرج میدهند تا از کشتار افراد بیگناه جلوگیری کنند و اصول واضح توسط حضرت پیامبر صلیالله علیه وسلم در رابطه به جهاد درراه خدا بیان گردیده است. به گونه مثال، کسانیکه در جنگ سهیم نیستند، زنان و کهنسالان و راهبان باید کشته نشوند. درختان و نباتات نباید قطع شوند و نباید سوختانده شوند. مطلبشان این است که اتفاقات و تلفات غیرمترقبه و تصادفی که از طرف مجاهدین صورت میگیرد را باید جدی گرفت و تا حدی باید رسانهای شود که مردم عام از مجاهدین و اعمال مسلمانان راستین متنفر شوند بهطور مثال اگر اتفاقاً یک یا دو فرد ملکی در اثر جهاد مجاهدین کشته شوند باید این موضوع را بزرگ ساخته و در چشم مردم عام آنرا جنایت ضد بشری تلقی نموده و مجاهدین و مسلمانان مبارز را تروریست معرفی کنیم. اما زمانیکه امریکا، ناتو و یا دیگر متحدانشان محلات مسکونی، قریهها، مکاتب، شفاخانهها و محافل عروسی را بمبارد میکنند طفل،زن،پیر و همه را میکشند دراینباره هیچ خبری باید پخش نشود و پنهان نگاه داشته شود و فرض مثال اگر مردم از موضوع آگاه شوند باید یک عذری مطرح شده و مسئله خاموش شود بهطور مثال خواهند گفت که در این منطقه مسکونی تروریستها پنهانشده بودند و یا هم با یک عذر دیگر از مسئله میگذرند، و مردم عام چون دسترسی به معلومات زیاد نمیداشته باشند باور میکنند. شما سوریه را ببینید که در یک بمبارد اخیر 500 طفل کشته شدند ولی شما بهندرت از رادیو و یا تلویزیون شاهد پخش این جنایت بوده باشید این تبلیغات تا حدی مؤثر بوده است که امروز اکثریت فکر میکنند مسلمانها مردمان خشناند و از کشتن مردم لذت میبرند. در تجاوز امریکا بر عراق و از اثر تحریمهای اقتصادی یکمیلیون نفر کشته شدند، یک نسلشان گرسنه شد و میلیونها نفر مبتلابه امراض ساری و خطرناک شدند عین قصه در افغانستان،لیبیا،یمن،سوریه و دیگر ممالک جریان دارد ولی امریکا و ناتو قهرمان و مسلمانان تروریست نامیده میشوند.
در سفارش بعدی تحت عنوان اینکه هیچ احترامی به اعمال خشن بنیادگراها، افراطگرایان نداشته باشید نویسنده مینویسد که”آنها را منحیث مردمان ترسو، بزدل و روانی معرفی کنید نه قهرمانان بد” سبحانالله حقیقت این است که حتی اگر دشمنتان بعضی صفات خوبی داشته باشد باید آنرا تقدیر کرد مثلاً اگر دشمنتان باجرئت و باغیرت باشد باید آنرا یادکرد گرچه آنها دشمن ما هستند ولی این حقیقت که آنها باجرئتاند باید یاد شود. تا سالهای قبل غرب نیز از شجاعت و بزرگی صلاحالدین ایوبی یاد میکردند ولو باهم دشمن بودند ولی امروز این مردم با نهایت بیشرمی به پیروان خود دستور میدهند که از تمام شجاعت و خوبیهای دشمنتان چشمپوشی کنید و آنها را بزدل، روانی ترسو معرفی کنید.
طبق حرفهای برنارد(نویسنده گذارش) به مبارزان مسلمان هیچ احترامی قائل نشوید حتی آنها را قهرمانان شیطانی نخوانید بلکه ترسو معرفی کنید تا مردم عام از ایشان متنفر شوند، شما ثبوت این مسئله را بدون شک در تبلیغات رسانهها، صحبتهای افراد حکومت و دیگران شاهد بودهاید، و مسلمانان نیز بهمثل طوطی عین الفاظ را تکرار نموده و از ایشان پیروی میکنند.
سبحانالله، من نفهمیدم که چطور امکان دارد که سرباز اسرايیلی که واسکت ضد مرمی به تن دارد، کلاه آهنی به سردارد در عقب خریطههای گل و ریگ سنگر گرفته و از پرتاب سنگهای اطفال فلسطینی فرار میکند را قهرمان و طفل فلسطینی که سلاح اش سنگ است، لباسش یک پیراهن تکه و پاره است و با عساکر تادندانمسلح اسراییلی میجنگند را ترسو خطاب کنیم! و بازهم چطور عقلتان میپذیرد که عساکر آمریکایی که در تانکهای زرهی نشسته و از مجهزترین طیارهها استفاده کرده لباس زرهی و ضد مرمی پوشیده را شجاع و مسلمانان با دستخالی و سلاحهای عادی را ترسو و بزدل بنامیم و بالاخره چطور میشود که مسلمانانی را که به نیت شهادت و با شور و اشتیاق ملاقات با خالق، جان شیرین خود را تسلیم الله میکنند و با لبخند بهطرف حلقه اعدام قدم میزنند و از هیچچیزی نمیترسند را ترسو بنامیم، چیزی که هرروز در رسانهها شنیده میشود و تعدادی مسلمانان طوطیوار آنرا تکرار میکنند.
نویسنده ادامه میدهد”ژورنالیستها را تشویق کنید که قضیههای فساد، اتهامها و منافقتهای مسلمانان بنیادگرا را فاش کرده و رسانهای کنند” یعنی اگر یک فرد مسلمان کوچکترین جرمی را انجام دهد قصه وی را فاش کرده و عمومی کنید، شاید بهتر بود که نویسنده میگفت که رسانهها باید علناً علیه مسلمانان دوسیه سازی جعلی کرده و آنها را رسوا و بیاعتبار بسازند تا علیهشان در محاکم دعوا شود و به بهانههای مختلف زندانی شوند، دقیقاً کاری که با امام جمیل امین در امریکا کردند و وی را حبس ابد کردند. مثالهای زیاد چنین دوسیه های جعلی علیه فعالین مسلمان وجود دارد و آنها را به بهانههای احمقانه از صحنه دور کردند.
در گزارش دیگری توسط وبسایت US news and World نوشتهشده که CIA یا سازمان استخباراتی امریکا ابتکارهای زیادی به خرج میدهند تا به اشکال گوناگون پول خرج کنند تا از مبارزه علیه امریکا جلوگیری کنند و مبلغین را به کرایه بگیرند تا به نفع امریکا و علیه مجاهدین تبلیغ کنند و در ادامه میافزاید که اگر دیدید که ملا فلانی تبلیغ اسلام میکند و یا فعال مسلمان است پس شما ملای دیگری را پول دهید و یا ایجاد کنید تا گفتهها و یا اعمال ملا فلانی را تقبیح کرده و خلاف وی سخن گوید. یعنی اگر مسلمانان علمای واقعی و قهرمانان واقعی دارند ما نیز عالمان و قهرمانان جعلی را ایجاد میکنیم. ببینید در افغانستان، شما شاهد دهها عالم و قهرمان ساختهشده به پول امریکا و ناتو هستید که دین واقعی را تحریف کرده و به نفع کفر از آدرس اسلام تبلیغ میکنند یا عالمان را ببینید که درگذشته علیه عین دشمن جهاد میکردند ولی حالا همان دشمن با چهره متفاوت را ضامن صلح، آدمیت و امنیت معرفی میکنند و شریکشاناند.
نویسنده ادامه میدهد”در بین مسلمانان بنیادگرا فرقهها و گروهها ایجاد کنید”
برادران و خواهران:
ما مسلمانان نهتنها قربانی تجاوز و جنگ امریکا هستیم بلکه قربانی دروغها و فریبهای امریکا نیز هستیم. درباره برادران ما به ما دروغ میگویند تا از ایشان نفرت کنیم و راه خود را جدا کنیم و گروه گروه شویم و علیه یکدیگر بجنگیم. وقتیکه برادران ما برای نشر و تطبیق دین الله قد علم میکنند دربارهشان صدها دروغ نشر میشود تا ما به آنها نپیوندیم، میگویند جاسوساند، پروژه فلان کشورند، از فلانی کشور پول میگیرند، انسانهای بیگناه را میکشند و… تا از ایشان نفرت کنیم. الله سبحان و تعالی در سوره حجرت آیه 26 میفرماید”اگر فاسقی به شما خبری آورد اول جستجو کنید” لذا اول باید درباره اخبار و گزارشهای رسانههای فاسق تحقیق درست کنیم تا حقیقت را دانسته و بعداً تصمیم بگیریم.
بعد از حادثه 11 سپتمبر ببینید آنها زیر نام جنگ با تروریسم چقدر ممالک اسلامی را ویران کردند، میلیونها را شهید ساختند و زمینهای آباد ما را ویران ساختند ولی هنوز هم بازنده هستند و فتح نصیب مسلمانان خواهد بود، این وعده الله است. الله در سوره انفال آیه 36 میفرماید”که دشمان خدا ثروتهای زیادی را خرج خواهند کرد تا مردم را از راه خدا باز نگهدارند ولی پشیمان خواهند شد و دوزخ جایشان خواهد بود”.