اجتماعی اسلامی اقتصادی سیاست های جرمی متفرقه

برخورد تمدن‌ها (غرب با اسلام و همه)

نوشته شده توسط Hedayatullah Zaheb

پس از جنگ سرد و پارچه‌پارچه شدن اتحاد جماهیر شوروی نظریه‌پردازان لیبرالیزم غربی خود را یکه‌تاز پنداشته و تمام رقیبان لیبرالیزم را از بین‌رفته و شکست‌خورده تلقی کردند. نظریه‌پردازان چون فرانسس فوکویاما چنان خوش‌بین شدند که پایان تاریخ را با پیروزی زودرس و جاودان لیبرالیزم در سراسر جهان اعلان کردند. اما غربیان که سوشیلیزم را بزرگ‌ترین رقیب می‌پنداشتند و با شکست سوشیلیزم بسیار بلندپرواز شده بودند، به‌زودی درک کردند که رقیب بزرگ‌تر لیبرالیزم غربی و هیجمونی (یکه‌تازی) جهانی غرب، اسلام بوده و بناءً متفکر غربی به نام سمیول هنتینگتن (SamuelP-Huntington) در دهۀ اخیر قرن بیستم در مقالۀ خود به نام برخورد تمدن‌ها؟<1> و متعاقباً در کتاب تحت عنوان برخورد تمدن‌ها و تغییر نظم جهانی<2> نظریۀ برخورد تمدن‌ها را ارائه کرد که سرمشق پالیسی‌های اکثر سیاست‌مداران غربی قرار گرفت و در آن بر علاوۀ اینکه اسلام را بزرگ‌ترین خطر برای غرب معرفی کرده بود، غرب را از خطر اسلام هشدار داد. سمیول اگرچه در کتاب و مقالۀ خویش از سایر تمدن‌های بزرگ یادآور می‌شود ولی محور اصلی بحث وی در مورد اسلام چرخیده و خاطرنشان می‌سازد که خطر بزرگ آینده را به تمدن مدرن غربی این دین و پیروانش متوجه می‌سازند. هنتينگتن تصريح می‌دارد كه مشكل ریشه‌ای غرب بنيادگرايي اسلامي نيست بلكه مسئله اصلي خود اسلام است به‌عنوان تمدني متفاوت كه مردم آن به برتري فرهنگ خويش ايمان و باور دارند<3>. ترس عمدۀ وی از شناختی است که مسلمانان از خویشتن ارائه می‌کنند و این شناخت که یک مسلمان قبل از همه‌چیز خویشتن را مسلمان می‌داند بزرگ‌ترین خطر برای غرب محسوب می‌شود.

بله! اگرچه جهان اسلام امروز حالت رقت‌بار تاریخی خویش را پشت سر می‌گذراند و از نگاه قوۀ نظامی در مقابل غربیان آسیب‌پذیر است اما این نیز مانند روز روشن است که آموزه‌های اسلام دارای آن قدرتی است که همگام با نور ایمان پیروانش را می‌تواند چنان پرورش دهد تا تمام مرزهای ساخته‌شده میان مسلمانان از قبیل ملت، ملیت، نژاد، زبان و غیره را از بین برده و به چنان یک قوت متحد و باهمت مبدل سازد که امپراتوری‌های بزرگ را به‌زانو درآورد و تاریخ اسلام این را ثابت ساخته است.

دنیا کوچک‌تر شده است و مردم هر تمدن به‌طور متداوم از تمدن‌های دیگر و ویژگی‌های آن باخبر می‌شوند. آشنایی و دیدار از تمدن‌های دیگر انسان‌ها را در مورد تمدن خودشان کنجکاو ساخته و آن‌ها را وامی‌دارد تا به خودآگاهی پرداخته، از تاریخ، فرهنگ و ارزش‌های تمدن خویش و دیگران آگاه شوند. آگاهی در مورد اسلام و تمدن اسلامی مسلمانان را بیشتر به دین اسلام گرویده ساخته و غیرمسلمانان را مایل به اسلام می‌سازد که دهه‌های گذشته کاملاً تصدیق‌کنندۀ این اصل است زیرا در دهه‌های گذشته باوجود تبلیغات منفی گسترده از طرف رسانه‌ها در مورد اسلام صدها هزار غیرمسلمان به اسلام گرویدند و موج بزرگ بیداری در جوامع اسلامی پدیدار شده است. غربیان از این واقعیت کاملاً آگاه هستند و به همین خاطر قبل از اینکه این خطر احتمالی متوجه آن‌ها شود، جنگ با اسلام را آغاز کردند. امریکا به‌حیث سردمدار تمدن مدرن غربی در عصر حاضر پس از حادثۀ یازدهم سپتمبر که هیچ ربطی به جهان اسلام نداشت بهانه برای جنگ با اسلام را دریافته و آن‌را به نام جنگ با ترور پوشانید. ظاهراً حادثۀ یازدهم سپتمبر توسط القاعده راه‌اندازی شده بود و طالبان برای گروه القاعده پناهگاه‌های امن مهیا ساخته بودند لذا ناتو بالای افغانستان حمله‌ور شده و این کشور را اشغال کردند ولی دامنۀ جنگ با اسلام به‌زودی به عراق کشیده شد و به بهانۀ سلاح‌های کشتارجمعی و تروریسم عراق نیز اشغال شد که این سلاح‌های کشتارجمعی هیچ‌گاه یافت نشد. غربیان به‌زودی در هر کشور اسلامی‌که دستشان رسید آنجا را به خاک و خون کشانیدند ولی جالب اینجاست که قبل از ورود غربیان در این کشورها هیچ گروه که غربیان فعلاً به بهانۀ جنگ با آن‌ها اشغال خویش را توجیه می‌کنند وجود نداشت و این کشورها قبلاً حادثات انتحاری را تجربه نکرده بودند؛ به‌طور مثال در عراق، سوریه، لیبیا، یمن و غیره کشورهای که غربیان دست‌اندازی کردند هیچ‌گاه حادثات انتحاری قبل از ورود غربیان دیده نمی‌شد.

تمدن بی‌خدای مدرن غربی بر علاوۀ اینکه تمدن اسلام را بزرگ‌ترین دشمن خویش می‌پندارند از هر تمدن که یکی از شاخص‌های تعریف‌کنندۀ آن دین باشد احساس خطر می‌کنند لذا روسیۀ جدید را که به زنده ساختن مسیحیت ارتودوکس کوشیده و به‌حیث یک دولت به‌سوی دینی شدن درحرکت است نیز دشمن پنداشته و به دشمن‌تراشی این کشور آغاز کردند. اکثر مسلمانان احساساتی روسیه و امریکا را متحد هم دیگر فکر می‌کنند اما باوجوداینکه روسیه دوست مسلمانان نیست و گاه‌گاهی اگر دوستی خویش را با مسلمانان اظهار می‌دارد به‌خاطر منافع خودش است اما دوست تمدن مدرن غربی هم نیست بلکه دو قوۀ مخالف یکدیگر هستند.

دامنۀ جنگ غرب با اسلام به‌زودی به سوریه کشیده شد. سوریه یگانه کشور در خاورمیانه است که روابط بسیار دوستانه با روسیه دارد و درست زمانی‌که تمام جهان فکر می‌کرد حکومت دمشق در حال سقوط است، روسیه پادرمیانی کرده و به سود حکومت دمشق وارد میدان شد، زیرا روسیه می‌دانست که اگر حکومت دمشق سرنگون شود دست این کشور برای همیشه از سرزمین گران‌بهای خاورمیانه کوتاه می‌شود. امریکا که شوک نخست را از واپس گیری بندر کریمیه پس از کودتای مهارشده توسط سی آی ای در اوکراین دیده بود با ورود روسیه در سوریه بزرگ‌ترین کابوس زمان امپراتوری خویش را با چشمان باز تماشا کرد.

اکنون سوریه به چنان میدان جنگ بغرنج مبدل شده است که حتی بزرگ‌ترین کارشناسان سیاسی در تحلیل اوضاع آن به مشکل مواجه شده‌اند. در سوریه سه گروه در حال جنگ است، مناطق اندک به‌دست مجاهدان اسلامی بوده و متباقی به‌دست حکومت دمشق تحت رهبری بشارالاسد و حمایت روس، ایران و متحدانش است که در مقابل آزادی خواهان غربی به حمایت امریکا، عربستان و متحدانش می‌جنگند. با شکست تدریجی داعش اکنون سوریه به‌سوی حالتی درحرکت است که نیروهای امریکایی و روسی به‌حیث دو ابرقدرت مقابل یکدیگر در میدان جنگ واقع ‌شده و رویارویی این دونیروها آینده نگران سیاسی را گیج ساخته است ولی پیامبر اسلام (ص) چهارده صدسال قبل این رویارویی‌ها را توسط علم الهی طوری تشریح کرده است که تنها از عهدۀ یک پیامبر می برآید. حضرت محمد (ص) از جنگ‌های جهانی اول گرفته تا جنگ‌های عراق و تجمع تمدن‌ها و قدرت‌های بزرگ در سوریه تا جنگ بزرگ میان این قدرت‌ها را به‌طور مفصل در احادیث مختلف بیان نموده و رهنمودهای مهم در این عصر را برای مسلمانان ارائه نموده است بناءً برخورد تمدن‌های امروزی را اگر بخواهیم از نگاه علم سیاست تحلیل و بررسی کنیم مطمئناً به نتیجه نخواهیم رسید ولی توسط علم الهی که برای ما توسط پیامبر گرامی ما (ص) داده‌شده است مطمئناً به نتیجه رسیده و می‌توانیم درحالی‌که یک تصویر کلی از این برخورد تمدن‌ها داشته باشیم خویش را از فتنه‌های پیوسته این جنگ‌ها در امان نگه‌داریم. در حدیث صحیح از امیرالمؤمنین حضرت عمر بن الخطاب (رض) روایت است که (مطلب حدیث): مردی آمده و زانو به‌زانو نزد پیامبر (ص) نشسته از ایمان، اسلام، احسان و علامات قیامت پرسیده که حضرت محمد (ص) به تمام این‌ها جواب داد و در آخر آن حضرت (ص) فرمود: همانا او جبرئیل بود، به نزدتان آمده بود تا اینکه به شما دینتان را بیاموزد<4>. حضرت جبرئیل (ع) آمده و دین را می‌آموزاند و وی در دین از چهار بخش یادآور می‌شود که یک بخش آن علامات قیامت است و به همین ملحوظ است که علمای اسلام علم علامات قیامت (آخر زمان) را یک‌بخشی از چهار بخش دین دانسته‌اند. اما متأسفانه امروز که فتنه‌های آخر زمان به اوج آن رسیده است، مسلمانان حتی بزرگ‌ترین علمای اسلام این بخش دین را به فراموشی سپرده و یا هم آن‌را کم اهمیت می‌پندارند.

ولی برای اینکه ما به‌حیث مسلمانان بتوانیم یک تصویر درست از مسائل بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان تا مسائل کوچک‌تر و فتنه‌های این عصر داشته باشیم و نسبت به مسائل بزرگ چون برخورد تمدن‌ها آینده‌نگر باشیم و درک کنیم که جهان به کدام سو درحرکت است باید رجوع کنیم به چهار بخش دین و خویشتن و اطرافیان خویش را از آن آگاه سازیم تا از شر این فتنه‌ها در امان بمانیم.

به امید بیداری امت اسلام!

منابع و مأخذ:

  1. Samuel P. Huntington; The Clash of Civilizations? In (Foreign Affairs Magazine, Vol. 72, No. 3 (Summer, 1993), pp. 22-49)
  2. Samuel P. Huntington; The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order (1996)
  3. رضا نصیری حامد؛ روزنامه رسالت؛ هانتينگتون و نظریۀ برخورد تمدن‌ها (جمادی‌الاول 1431 – 3 مي 2010 -سال بیست وپنجم-شماره 6)
  4. صحیح مسلم؛ کتاب الایمان، سنن الترمذی؛ کتاب الایمان؛ حدیث؛ 2610 ( حدیث صحیح حکم البانی)

در بارۀ نویسنده

Hedayatullah Zaheb

پاسخی بگذارید