اگر از نگاه ظاهری بنگریم انسان قرن بیست و یکم دارای درجۀ رفاه و آسایشی است که تاریخ بشریت نظیر آنرا سراغ ندارد؛ انسان قرن 21 ملبس به لباسهای مفشن بوده، از بهترین غذاها مستفید شده، در خانههای کانکریتی و مرفع زیسته، با فشار اندک پا فاصلههای بزرگ را طی نموده و حملونقلهای بزرگ را انجام میدهد، فاصله هفتدریا را در ساعتها پیموده و در خانههای خویش نشسته از احوال جهان آگاهی مییابد. اما آیا انسان قرن 21 باوجود داشتن این همه رفاه خوش است؟ آیا طوریکه معتقدین نظریۀ تکامل میگویند این انسان کاملتر از انسان گذشته است؟ آیا این پیشرفتهای چشمگیر سبب پیشرفت چیزی بنام انسانیت نیز شده است؟
باوجود امکانات رفاهی بیشمار در دسترس بشر، از هر صد هزار فرد در جهان، تقریباً 12 فرد دست به خودکشی میزند<1>، امراض روانی به یکی از مشکلات روزافزون جهانی مبدل شده است؛ مطابق آخرین تحقیقات سبب عمدۀ امراض در جهان مشکلات روانی (مانند افسردگی) بوده که سبب معیوبیت و حملات قلبی در سراسر جهان میشود<2>، خشونت انسان در مقابل انسان به اوج رسیده است و روزانه صدها انسان در اثر کشمکشهای کوچک و بینالمللی به قتل میرسند، مشکلات اجتماعی در سراسر جوامع بشری بشریت را بهسوی پرتگاه نابودی سوق میدهد و انسان قرن 21 باوجود پیشرفتهای غیرقابلباور تکنولوژیکی، بشر خوش و بشر انسانی نیست. روان شناسان و بهخصوص روانشناس، انسانشناس، فیلسوف و دینشناس معروف سویسی به نام کارل جنگ پنج شاخص (فکتور) خوشی را چنین تعریف میکنند؛ 1. صحت خوب روانی و فزیکی، 2. روابط شخصی صمیمی خوب مانند ازدواج، فامیل و دوستان، 3. نیروی ذهنی خوب برای درک طبیعت و هنر، 4. داشتن ستندرد خوب زندگی و کار رضایتبخش و 5. داشتن دیدگاه دینیکه قادر به کنار آمدن با فراز و نشیبهای زندگی باشد. اما باوجوداینکه انسان قرن 21 میداند که شاخصهای عمدۀ خوشی در چیست، چرا باوجود داشتن پیشرفتهای غیرقابلباور در علم طبابت مبتلا به مهلکترین امراض روانی و فزیکی تاریخ بشر است؟، چرا بشر امروز از بدترین روابط اجتماعی رنجبرده، ازدواج را بیارزش ساخته، بنیاد خانواده را از بین برده وزندگی فردگرایی را انتخاب کرده است؟، چرا آنقدر در گند شهرها محو شده است که زیباییهای نامحدود طبیعت را فراموش کرده؟، چرا باوجود پیشرفت بیسابقۀ اقتصاد انسان قرن 21 ماشنیزه شده، مانند ماشین عیار شده و در کارهای که بدون پول خوشی بیشتر نمیدهدش مصروف هست؟، چرا انسان عصر رو به پوچگرایی آورده، دارای دید دینیکه فراز و نشیبهای زندگی را در وی مهار کند و از مرض ناامیدی دورش کند نیست؟ و چرا انسان قرن 21 خوش و انسانی نمیتواند زندگی کند؟
جواب این سؤالات فقط در یک نکته نهفته است و آن نیمه انسان بودن بشر در قرن 21 است. انسان امروز فقط یک بعد از وجود خویش را میشناسد و آن بعد مادی وی است درحالیکه انسان از دو بعد تن و روح که بعضی از علما آنرا دل نیز میگویند تشکیلشده است چنانچه امام غزالی (رح) میفرماید: آدمی مرکبست از دو اصل یکی روح و دیگر کالبد، روح چون سوار است و کالبد چون مَرکب<3>. ساینس پیشرفتۀ امروزی نیز از موجودیت این دو اصل در انسان صحبت کرده و آنرا ثبوت میکند، چنانچه داکتر رابرت لانزا در مجلۀ روانشناسی امروز مینویسد که شواهد کافی برای موجودیت روح وجود دارد<4>، کاسیمیر بونک در کتاب خویش مینویسد: شواهد نمایشی و بیهمتای زیاد فزیکی مبنی بر موجودیت ماهیت غیر فزیکی در مورد دوبعدی بودن وجود دارد<5> و داکتر لاودر از پوهنتون یوتاه مینویسد: ارتباطی میان جسم و روح در بهدست آوردن، نگهداشت و واپسگیری معلومات وجود دارد<6>.
جامعه متشکل از انسانها است پس برای اینکه یک جامعۀ سالم داشت باید انسانهای آن جامعه سالم باشند. سلامت انسانها زمانی تضمین میشود که انسانها هر دو بعد خویش را شناخته و بهسلامت هر دو بعد بکوشند. همانند جسم روح نیز به غذا، توجه و سازندگی ضرورت دارد. مثال انسان قرن 21 که همه توجه اش به جسم است به این میماند که کسی یک دستش زخم باشد و او بدون اینکه به مداوای آن بپردازد به مجتمع پرورش اندام برود و سایر بدنش را کاملاً عضلاتی، قوی و زیبا سازد که در اینصورت درحالیکه او موفق به زیبا و قوی سازی سایر اعضای بدن شود اما نمیتوان جسم او را بهصورت کل زیبا و قوی دانست زیرا در جسم وی بهصورت کل کمی بزرگی وجود دارد که بالاثر آن تمام بدن وی تخریب میشود. اینچنین، متأسفانه انسان قرن 21 تمام توجه اش به جسم بوده و بُعد بزرگ خویش بنام روح را فراموش کرده است. باوجوداینکه انسانهای امروزی در ساختن تنها موفق بودهاند اما با تخریب روح از خویشتن نیمه انسان بلکه در بسیاری اوقات نا انسان ساختهاند زیرا با تخریب روح اگرچه جسم سالم بنماید اما هیچگاه سالم نخواهد بود بلکه بهمرورزمان از انسان به حیوان مبدل شده و حتی پستتر از آن میشود.
یک داکتر تنها زمانی میتواند ادویه برای بیماری یک عضو تجویز کند که آن عضو، ضروریات آن، سبب امراض آن و نکات ضعف و قوت آنرا بشناسد و انسان امروزی نیز زمانی میتواند که برای سلامت خویش کار کند که خودش ، ضروریات خویش، سبب امراض خویش و نکات ضعف و قوت خویش را بشناسد. نخستین مرحلۀ شناخت این است که ما متشکل از دو اصل هستیم که کالبد و روح میباشد. کالبد خویش را تا جایی اکثر انسانها میشناسند اما اکثریت از روح خویش جاهل اند درحالیکه کالبد مخلوق بسیار کمعمر و روح مخلوقی است که پس از پیدایش تا ابد و ابد به حکم الله (ج) جاوید است، پس شناخت روح از شناخت جسم مهمتر بوده و سلامت کالبد بدون سلامت روح ناممکن میباشد. با شناخت روح، انسان درک میکند که کالبد وسیلۀ برای روح است و اینکه مرگ خاتمۀ انسان نیست و پس از مرگ جمعآوری اعضای بدن که همه ساخته انرژی و اتمها هستند کاری مشکل نیست و یا دمیده شدن این روح در کالبد جدید نسبت به خلقت بدیع اولی کاری است بسا آسان. اینگونه خودشناسی به انسان میآموزاند که روح با مرگ بیولوژیکی نمرده بلکه زندگی پس از مرگ حق است و اینکه انسان از خویش میپرسد، این خود که روح است مبدأش کجاست؟ و نهایتش چیست؟ و در فرآیند پاسخیابی آهستهآهسته با دیدن هستی مغلق و بسیار پیچیدۀ خود، انسان درک میکند که خالقی وجود دارد که مبدأ و انتهای او در دست ذات اوست و به همین سبب است که حضرت پیغمبر (ص) میفرماید:
کسیکه نفس خودش را شناخت، پروردگار خودش را میشناسد.
مرحلۀ پس از شناخت پروردگار، شناخت راه و روشی است که پروردگار برای سلامتی بشریت فرستاده است. میگویند به شناخت پیامبر از دیدن معجزات نه بلکه از شناخت پیام وی میشود نائل آمد، که شناخت پیام هم نخست به شناخت خویشتن محتاج است.
برای شناخت روش (دین) راستین تطابق ضروریات جسمی و روحی با پیام آن دین لازم است پس آیا پیامهای کاملترین دین (اسلام) با ضروریات ما تطابق دارد؟ تطابق پیامهای اسلام با ضروریات جسم و روح، خود محتاج یک کتاب بزرگ است ولی در اینجا به پنج شاخص خوشی معرفیشده توسط روان شناسان بسنده میشود.
-
صحت روانی و جسمی: اسلام نه دین کاملاً آخرتگراست و نه دین کاملاً دنیاگرا، نهتنها متمرکز به نیازهای جسمی و نهتنها متمرکز به نیازهای روحی بلکه پیام اسلام به محور ایجاد تعادل میان نیازهای دنیوی و اخروی و نیازهای جسمی و روحی میچرخد. اسلام دینی است که کاملترین دعای پیروانش (خدایا ما را از نعمتهای دنیا و آخرت هر دو بهرهمند گردان و از عذاب آتش دوزخ نگاهدار<7>) میباشد و درحالیکه برای سلامتی جسمی به ازدواج امرکرده و میگوید که از پاکیها بخورید برای سلامتی روحی توکل، صبر، شکرگزاری و ذکر الله (ج) را پیشنهاد میکند. بر علاوه اسلام از اشیاء مضر برای جسم مانند خمر، مسکرات، گوشت خوک، مال حرام که صحت دیگران توسط آن به خطر میافتد و از امراض مضر برای روح مانند حسد، کینه، تعصب و پوچگرایی منع میکند و اینطور بشر را بهسوی سلامتی جسمی و روحی سوق میدهد.
-
روابط: الله (ج) در قرآن میفرماید: و کسانیکه پيمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده میگسلند و در زمين فساد میکنند بر ايشان لعنت است<8> که در تفسیر این آیۀ مبارکه میآید: تعلیم اسلام به روش رهبانیت ترک تعلقات نیست بلکه برقراری تعلقات لازم و ادای حقوق آنها لازم قرار دادهشده است، حقوق مادر و پدر و حقوق همسر و اولاد و خواهر و برادر و حقوق خویشاوندان دیگر و همسایگان را خداوند متعال بر هر انسان لازم نموده است،( طوریکه) آنها را نظر انداز کرده به عبادت نفلی مشغول شده و اشتغال به خدمت دینی دیگر جایز نیست و از رسولالله (ص) روایت است که فرمود: هرکسی میخواهد خدا در رزق او وسعت و در کارهای او برکت عنایت نماید باید صلۀ رحم بهجا آورد و معنی صلۀ رحمی آن است که باکسی که تعلقات خصوصی خویشاوندی دارد از او خبرگیری و بهقدر توان به او کمک نماید<9>.
-
طبیعت: اسلام پیروانش را به نگریستن به خلقت الله (ج) برای شناخت ذات حق (ج) تشویق میکند، چنانچه بهطور نمونه در قرآن پاک میآید: بگو: با تأمل بنگرید که در آسمانها و زمین [از شگفتیهای آفرینش و عجایب خلقت] چه چیزها هست؟<10>. نگریستن به خلقت الله (ج) که طبیعت نیز شامل آن میشود سبب لذت بردن از زیباییهای نامحدود آن شده و تفکر بر آن، موجب شناخت قدرت الله (ج) میشود که به لذت آن میافزاید.
-
زندگی و کار خوب: در نظام اسلامی (خلافت) معیشت زندگی برای همهکس ضمانت میشود و تخصیص از زکات برای بینوایان در نظر گرفته میشود، طوریکه در نظامهای اسلامی گذشته فقیری برای گرفتن ذکات پیدا نمیشد و بعضیها صدقات خویش را به درختی آویزان میکردند و تا وقتهای دراز کسی نبود که آنرا بردارد، چون فقیری پیدا نمیشد و اسلام حرص را از سایرین ربوده بود. اسلام کار را عبادت میداند ولی هیچگاه به ماشینیزه شدن بشر موافق نیست و به همین خاطر است که اوقات نماز در ساعات روز نیز فرض است تا انسانها بر علاوۀ اینکه برای مهیا ساختن معیشتهای جسمی به کار بپردازند با نماز و یاد خدا به روح خویش غذا بدهند و افسردگی کاری که بزرگترین مشکل انسان عصر است در آنها بهوجود نیاید.
-
مهارسازی فراز و نشیبهای زندگی: زندگی هر انسان دارای فراز و نشیبها است. اسلام در زمان منعم شدن انسان را به شکرگزاری و تواضع دعوت میکند و در زمان سختیها با پیام پس بیتردید با دشواری آسانی است<11> به صبر و شکیبایی و امید دعوت میکند. اینگونه اسلام نفرت و کینه میان منعم و فقیر را از بین میبرد و انسان و جوامع مرفع و انسانی بهوجود میآورد.
بله! پیامهای اسلام اینچنین فلاح و خوشی دنیا و آخرت را به بار میآورد، پس برای مسلمانان امروز لازم است تا خود را شناخته و از طریق شناخت خویش روح خویش را مملو از پیامهای انسانی قرآن سازند.
به امید بیداری امت اسلام!
منابع و مأخذ:
- International Journal of Environmental Research and Public Health (2012, 9, 760-771); Suicide in the world (Article by: Peeter Värnik)
- Mental Health Foundation; Fundamental Facts about Mental Health 2015; p 17
- امام محمد غزالی (به تصحیح احمد آرام)؛ کیمیای سعادت (1379 تهران)؛ صفحه 101
- Robert Lanza M.D; Does the Soul Exist? Evidence Says ‘Yes’; (Psychology Today)
- Casimir J. Bonk; Descartes Was Right! Souls Do Exist and Reincarnation Proves It: A Challenge to Rethink Dualism (2010); P 72
- Perspective Magazine; volume 2, Number 3; Late Fall 2002; p 94
- سورۀ بقره؛ آیۀ 291؛ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (۲۰۱)
- سورۀ الرعد؛ آیۀ 25؛ وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (۲۵)
- مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی؛ ترجمه مولانا محمد یوسف حسین پور؛ تفسیر معارف القرآن (مشهد 1388)؛ جلد هفتم؛ صفحه 396
- سورۀ یونس؛ آیۀ 101؛ قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ (۱۰۱)
- سورۀ الشرح؛ آیۀ 5؛ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (۵)