میگویند، قرآن از هر چیز شده و شدنی، بحث می کند، آیا این درست است؟ اگر درست است، آیا میتوانیم بعضی از مسائل فنی و تخنیکی امروز را هم در ردیف این گونه مسائل مطالعه کنیم؟
چهارده قرن قبل الله سبحانه و تعالی قرآن را نازل نمود، این کتاب عقل انسان را به سوی حق میخواند و همه بشریت را تعلیم میدهد تا به ارزشهای وحی مقدس بپیوندند. تمام آنچه را که در مورد مطالعه کردم یک چیز را واضح میسازد « قرآن این کتاب خارق العاده که مهر محمد صلی الله علیه و سلم را با خود دارد منبع الهام و دانش است». کتاب اسلام گذشته از اینکه چه موضوعاتی را در بر دارد سخن الله میباشد. هر انکشافی در ساینس، تکنالوژی، تاریخ و باستان شناسی حقانیت آنرا بیشتر روشن مینماید. حقایقی از مسائل ساینس و تکنالوژی جدیداً معلوم شده، وقایع گذشته، حال و آینده در این کتاب وحی گرد آمده است که پس از زمان نزول آن هیچ علمی در این موارد نمیتوانست داشته باشد. با سطح دانش و تکنالوژی قرن هفتم در عربستان ناممکن بود که این همه معلومات را کسی به دست آورده بتواند. بر علاوه در هر کلمه، قران معجزاتی دارد که ثابت میسازد که کلام الهی است. یکی از آن جمله تعداد زیاد حقایق علمی است که درین کتاب مقدس اسلام گنجانیده شده است. درین کتاب که هزار و چهار صد سال قبل به محمد (ص) وحی شده است، مقدار زیاد معلوماتی وجود دارد که در قرن بیست و بیست و یک کشف گردیده اند، با وجود داشتن مسایل علمی، قرآن در اصل یک کتاب اخلاقی و رهنمود های معنوی است. در قرون بیست و بیست و یک صرف یک عده معلومات علمی موجود در قران به کمک تکنالوژی کشف گردیده که در زمان نزول قرآن برای مردم قابل درک نبود. این خود دلیل اثبات این کتاب منحیث کلام الله میباشد. برای دانستن اعجاز علمی قرآن اولاً باید بدانیم که در آن زمان علم چقدر پیشرفت نموده بود، با دانستن این میتوان درک نمود که این کتاب خارق العاده اسلام چقدر ارزشمند است.
در قرن هفتم میلادی زمانیکه این آیه های مقدس نازل میشد، مردم عرب غرق در اوهام و خیالات خرافی بودند، فقدان دست رسی به تکنالوژی معاصر و شناخت طبیعت کائنات باعث می شد که اعراب به افسانه های تحریف شده که از پیشینیان به آنها رسیده بود، بدون سؤال باور کنند.
درست است که آفریدگار متعال، از چیزهای که آموختن و فرا گرفتن را به آدمی زاده اجازه داده و وسیله پیشرفت های مادی و معنوی اش قرار داده است اجمالاً بحث می کند، اما بحث نمودن از چیز های که فرا گیری آنرا نداده و فایدۀ به زندگی دنیوی و اخروی انسان ندارد، چی به طریق اجمال باشد و یا تفصیل، اصلا قابل بحث نیست. زیرا پذیرفتن چنین چیز، به مفهومی نسبت دادن کاری عبث به قرآن سرشار از حکمت است. و این کتاب مقدس، بسیار برتر از آن است که از چنین چیز های بی فایده وعبث، بحث کند.
قرآن کریم در آنچه که مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد، راه مشخصی را دنبال میکند زیرا تحلیلگر، در صورت عدم آشنایی به آن راه، نمیتواند گمشده اش را در آن بیابد.
نخست باید دانست که اولین هدف قرآن این است که با کلمه ها، سطرها، پاراگراف ها و کتاب های که در این نمایشگاه هستی وجود دارد صاحب نمایشگاه را بشناسد، راه ایمان و عبادت را بگشاید، زندگی فردی و اجتماعی را تنظیم کند، سعادت و خوشبختی دنیا را در آخرت نیز تداوم بخشد و نتیجتاً انسان را به سعادت همیشه گی و ماندگار، برساند.
از این رو، قرآن کریم در راه تحقق این هدف بزرگ هیچ چیز را فرو گذار نمی شود و از هر چیز بحث میکند. هر آنچه را که طرح میکند، در همان استقامت از آن به صورت یک وسیله کار میگیرد و به اندازه اهمیت اش از آن سخن میراند، از انسان، به قدر اهمیت اش، ستاره گان، به نسبت رجمهای شان و از برق، به تناسب قامتش..
اگر چنین نکرده و فقط از برخی خارق العاده گی های تمدن که «تابوی=خدای دروغین» قرن بیست است، بحث میکرد، حق تشریح و معرفی چیز های زیادی ضایع می شد، و برخی از حقیقت های ثابت کشفیات آینده و بالاخص انسان، اهمال میگردید که این امر، با روح و مقاصد اصلی قرآن کاملا در تضاد است.
قرآنی که به خاطر بشر فرود آمده و رابطه و مناسبت بشر را با آفریدگار اش هدف قرار داده و سعادت ابدی او را غایه اش دانسته است، به نسبت عظمت، وسعت و حیاتی بودن اهداف مورد نظرش، ابعاد و رنگ های گوناگونی دارد. برای بازتاب دادن همه ابعادش، ازکتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است،کتابخانه ها به وجود آمده وتفسیرها تهیه گردیده است.
ازیک سو ادیبان نابغه، در برابر بیان و اسلوب اعجاز انگیز و بلاغت والای آن در حیرت و شگفت به سر می برند و از سوی دیگر علما دانشمندانی که نگاه های شان در آفاق و انفس می چرخد، به این افتخار دست یافته اند که درپرتو بیانات نور افشان قرآن، چهره های حقیقی اشیا و رخدادها را بنگرند و دریابند. روانشناسان و جامعه شناسان، پیچیده ترین مشکلات روحی
توده ها و انسان را با قرآن حل نموده و مربیان و اخلاقیان نیز قرآن را به عنوان یک منبع پایان نا پذیر و غنی و پربار پذیرفته و در تربیت نسل ها، همواره به آن مراجعه نموده اند.
تقدیم مناسب این بحث ادامه دار و ژرف را به بیانات صاف و بی آلایش متخصصان و صاحب نظران حواله نموده، خواننده را با کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است، تنها میگذاریم.
اما یکی از ابعاد قرآن هم اینست که با گفتن محتوی قرآن بیشتر همین بُعد به ذهن جوانان خطور میکند و آن هم پیوند و رابطه قرآن با فن و تکنیک و یا به عبارتی بهتر، با علوم مثبت می باشد، و نکته اصلی در سوال هم به همین بُعد قرآن تعلق دارد، لذا ما نیز بیشتر به همین خصوص خواهیم پرداخت.
واقعیت این است که در این زمینه، تا کنون صدها اثر نوشته شده و بدین وسیله صد ها حقیقت قرآنی، تحت پوشش نور این کتاب ها در آمده است اما بخش اعظم این اثار که تحت تأثیر فرهنگ و فنون همان دوره نوشته شده بودند، به دلیل تکلف و تأویل هایی که در برداشت، از طرف خوانندگان با شک و تردید موجه گردید. به ویژه زمانی که نظریه های ثابت نشده، به حیث یک واقعیت علمی پنداشته شد و کوشش به عمل آمد تا حقایق قرآن، با آن ها رونق داده شود، که این فرایند، به مفهوم تحریف قرآن و پایین آوردن ماهیت آن است. حال آن که بیان قران کریم در این گونه مسائل کاملاً واضح است و با کم ترین کوششی، تقریباً هر کس می تواند آن را درک کند. تا جایی که در درک مقاصد الهی در قرآن، فرشته ای که آن را آورده است به چوپانی که در کوه به سر می برد صرف نظر از ذوق لطایف چندان تفاوتی نخواهد داشت.
از اینرو، ما باید در تبیین قرآن، از تفسیر بالرأی پرهیز نموده و در پی پاسداری و حراست از صحت و شفافیت بیان الهی باشیم و بجای این که قرآن را به دنبال حوادث و رخدادها بدوانیم، بایستی آن را به صورت آیینه قدنما، در برابر حوادث قرار دهیم. تحلیل و بررسی آیات قرآن پس از مهارت در زبان و آگاهی از اسباب نزول، کلمات و واژه ها، اشتباه نخواهد بود، اما به دلیل نبود اصطلاحات علمی در قرآن، شاید این عمل، غریب و نا آشنا تلقی گردد. به همین خاطر است که، برداشت اصحاب، تابعین و مفسرانی همچون « ابن جریر» بیشتر از دیگران با حقایق ثابت شده علمی موافقت و هماهنگی دارد. اما در آرا و نظریات متأخرانی که ظاهرا فلسفه باف تر اند و عمیق تر به نظر می رسند، با تکلفات و تأویلاتی مواجه می شویم که با روح علم سازگاری ندارد. این امر نشان می دهد که، مفسرانی که بدون تأثیر پذیری از عصر و زمان شان، قرآن را تعلیم داده اند، به روح قرآن نزدیک تر اند.
اکنون به قصد ارایه مثال برای مطالب بازگو شده و پاسخ به سوال طرح شده نمونه هایی را تقدیم خواهم کرد:
پروردگار متعال که از ازل تا أبد، هر چیز را می بیند و می فهمد نخست از همه توجه ما را به این مژده معطوف میدارد که در آینده، دَور، دَور علم و عرفان و نتیجتاً دَور ایمان خواهد بود.
{سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ} [فصلت: 53]
به آنان ( که منکر اسلام و قرآن اند) هر چه زودتر دلایل و نشانه های خود را در آفاق( آسمان ها و زمین که جهان کبیر است) و در داخل و درون خود شان ( که جهان صغیر است ) نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است. ایا تنها این بسنده نیست که پروردگار بر هر چیز حاضر و گواه است.
این ایه از آغاز تا امروز، مورد توجه ارباب تصوف بوده و آن ها همواره به آن مراجعت کرده اند. به ویژه هر گاه با دید علمی بدان نگرسته شود، به تنهایی یک معجزه است.
از عَالم اکبر گرفته تا عالم اَصغر، هر آنچه در درون ساحه تفحص و اندیشه انسان قرار دارد، در آینده با ماهیت کشف شده اش به حقانیت قرآن صحه گذاشته و موجودیت و یگانگی آفریدگار را نشان خواهد داد. و اکنون با مشاهده صدها کتابی که در این زمینه نوشته شده و در ویترین کتابخانه ها تشهیر گردیده است، در می یابیم که بیان الهی به سرعت هر چه تمام در حال تحقق یافتن است و از هم اکنون، این احساس به ما دست داده است که گویا صدای تسبیح و تقدیس پروردگار را از هرازان پدیده های طبیعت که در آینده قابل فهم خواهند بود، می شنویم.
واقعا امروز نیز چیز هایی که از زبان حوادث و رخداد های بسیار زیاد، در مورد حقیقت آیه کریمه ذیل آموخته ایم، کوچک و بی اهمیت نیست، که می فرماید:
{تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا} [الإسراء: 44]
آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آن ها هستند همه خدا می گویند، بلکه هیچ موجودی نیست مگر این که ( به زبان حال یا قال) حمد و ثنای وی را می گوید ولی شما تسبیح آن ها را نمی فهمید.
بلی، آنگونه که زبان تجزیه شدۀ اتم، چیزی های زیادی را به ما بازگو می کند، از حرکات نیبولا ها نیز چیز های فراوانی می آموزیم.
اما افسوس که هنوز شمار کسانی که این تسبیحات را باید بشنوند و یاد بگیرند، بسیار کم است و جماعت قرآن که بایستی آن را به دنیا بشنواند نیز ضعیف و نا توان.
مباحث و بیانات قرآن کریم در مورد شکل گیری و تکامل جنین در رحم مادر نیز بسیارجالب است، { يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ} [الحج: 5]
«اي مردم! اگر از رستاخيز در شكيد» يعني: اگر درباره امكان برانگيخته شدن مجدد و داخل بودن اين موضوع در حوزه قدرت ما، شكوشبههاي داريد، دراين صورت در اصل و آغاز آفرينش خود بنگريد؛ «پس بدانيد كه ما شما را از خاك آفريدهايم» درضمن آفرينش پدرتان آدم. همچنين آفرينش خودتان از نطفه است، و نطفه از غذاست و غذا از خاك و آب و هوا «سپس» شما را آفريديم «از نطفه» يعني: از آب مني «سپس از علقه» علقه: قطعهاي از خون بسته است زيرا نطفه پس از چهل روز به اذن خداوند به قطعهاي از خون غليظ يا جامد متحول ميشود «سپس از مضغه» مضغه: قطعهاي از گوشت است كه خون جامد به آن متحول شده است «شكل داده شده» مخلقه: يعني پارهاي از گوشت داراي صورت واضح، هيأت روشن و خلقت كامل؛ از چشم و دهان و دست و پا و غيره «و شكل داده نشده» غير مخلقه: مرحلهاي است از تطور همان پاره گوشت قبل ازشكلگيري خلقت در آن، كه هنوز صورت و هيأت واضحي به خود نگرفته وتصوير آن كامل نشده است «تا بر شما روشن گردانيم» كمال قدرت خويش را؛ با متحول ساختن اطوار و مراحل آفرينشتان تا در نتيجه، از آن بر امكان رستاخيز راه بريد زيرا كسي كه بر آفرينش اوليه بشر از خاك و سپس خلقت ثانويه وي از نطفه قادر باشد ـ درحاليكه ميان آب و خاك تناسبي وجود ندارد ـ و باز بر متطورساختن آن نطفه به علقه ـ با آن همه تبايني كه ميان آنها وجود دارد ـ قادر باشد و همينطور بر ديگر مظاهر قدرت در اين عرصه، حتما باز گرداندن آن آفرينش بر وي آسانتر است.
قرآن کریم، کیفیت پدید آمدن شیر را نیز به مانند پاکی و صفای خود شیر، بیان می دارد:
{وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ} [النحل: 66]
«و قطعا در انعام براي شما عبرتي است» انعام: شتر و گاو و گوسفند است. عبرت موجود در چهارپايان، رام كردن آنها براي صاحبانشان و اطاعتشان از آنهاست. همچنان اين عبرت در مضموني است كه اين فرموده حق تعالي متضمن آن است: «به شما از آنچه در شكمهايشان است، از ميان سرگين و خون، شيري ناب مينوشانيم كه براي نوشندگان گواراست» و لذيذ زيرا در هنگام نوشيدن گلوگير آنان نميشود بلكه سهل و گوارا فرو ميرود و هضم آن آسان بوده و نوشنده از آن بهرهمند ميشود. فرث: فضلهاي است كه به شكمبه فرود ميآيد و چون از شكمبه بيرون رود به آن فرث نميگويند. يعني در زير شير نابي كه شما مينوشيد، سرگين و بر بالاي آن خون قراردارد و شير ناب تصفيه شده از سرخي خون و پليديسرگين در ميان اين دو مجري جاري است بعد از آنكه خون و شير و سرگين همه در يكجا به هم آميخته بودهاند.
در حديث شريف آمده است: «هرگاه يكي از شما غذايي خورد، بايد بگويد: «اللهم بارك لنا فيه وأطعمنا خيرا منه: بارخدايا! براي ما در آن بركت بنه و ما را به غذايي بهتر از آن اطعام كن. اما چون شير مينوشد، بايد بگويد: اللهم بارك لنا فيه وزدنا منه: بارخدايا! براي ما در آن بركت بنه و ما را از آن فزونتر بخش زيرا هيچ چيز ديگري جز شير، هم جاي غذا و هم جاي نوشيدني را نميگيرد».
نخست، نیم هضم بودن ماده های غذای دریافت شده، و سپس تصفیه و پالایش شدن ماده های مکیده شده، در غده های شیر، عملیه ای است که قرآن کریم آن را کلمه به کلمه نقل میکند.
در اين آيه كريمه معجزه بزرگ علمي نهفته است زيرا اين آيه از چگونگي عمليه تشكيل شير در پستان حيوانات با چنان دقت علمياي سخن ميگويد كه بشر بعد از گذشت چند قرن از نزول قرآن به شناخت آن توفيق يافته است.
در قرآن کریم آیات فراوان مانند نمونه های که در بالا بدان اشاره شده وجود دارد که هم موجودیت هر چند اجمالی هر مساله را که به انسان تعلق دارد نشان می دهد و هم گوش زد میکند که در خصوص این مسایل، بیان الهی بسیار ساده و عام فهم است، اما به دلیل معجزه بودنش افادۀ آن از توان بشر خارج می باشد.
به امید این که در آینده شخصی پیدا شود و این قبیل آیات قرآن را در چارچوب معیار های ذکر شده تفسیر کند.
گرفته شده از کتاب های ذیل:
اعجاز علمی قران کریم مؤلف هارون یحیی.
پرسش های شگفت انگیز عصر در چهار جلد مؤلف محمد فتح الله گولن
قرآن شناسی مؤلف ملا عبد الله احمدیان.
قرآن و ساینس مولف داکتر عبدالکریم ذاکر نایک.
قرآن و ساینس مولف داکتر ياسر قاضي.