الله ﷻ، خالق انسان، جهان، شیطان و تمام هستی بوده و الله ﷻ فرآیند تاریخی را طوری ساخته است که اگر تاریخ تکرار نشود، مراحل رویدادهای تاریخ تکرار میشود و اول تاریخ با آخر تاریخ ربط داشته، زیرا الله ﷻ میفرماید: اوست (الله ﷻ) اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چيزى داناست(1). تاریخ متشکل از جریانات جنگ خوب و بد بوده و این جنگ خوب و بد زمانی آغاز شد که ابلیس از درگاه الله ﷻ رانده شد و بنا بر تقاضای وی، الله ﷻ فرصت گمراه نمودن بندگان را به وی عطا نمود.
الله ﷻ، انسان را از خاک آفرید و سپس از روح خویش در او دمید و پس از دمیدن روح پاک خویش، به ملائکه امر نمود تا به وی سجده کنند. چنانچه الله ﷻ میفرماید: پس وقتى آنرا درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد(2). سجدهای که الله ﷻ؛ ملائک و ابلیس را بر آن فرمان داد، سجده برای کالبد خاکی آدم نبوده، بلکه سجده برای روح دمیده شده الهی در این کالبد خاکی بود. ولی، ابلیس از امر الله ﷻ سرکشی نموده و گفت: من آن نيستم كه براى بشریکه او را از گل خشك، از گل سياه و بدبو آفریدهای، سجده كنم(3). سبب سرکشی ابلیس، تکبر و برتریجویی طبیعی بود که موجودات متکبر نظر به اصل و نسب خویش بر دیگران برتریجویی میکنند، و چون الله ﷻ موجودات متکبر را دوست ندارد، ابلیس را رانده و لعنت کرد. در اول تاریخ، ابلیس تکبر ورزیده و برتریجویی نمود و اکنون در مراحل پایانی تاریخ، گروهی از انسانها در همکاری با ابلیس و اولادۀ وی خود را برتر از دیگران دانسته و نظر به اصل و نسب خویش برتریجویی میکنند و خود را مردم برگزیده میدانند، درحالیکه الله ﷻ در کالبد انسان از روح خویش دمیده و هر انسان حامل این روح الهی میباشد که نزد اللهﷻ
برتری انسانها نظر به اصل و نسب نبوده، بلکه نظر به اعمال نیکویشان میباشد. تمدن مدرن غربی که هدف نهاییاش به حکومت جهانی رسانیدن این مردم، بهزعم خودشان برگزیده و برتر از همه میباشد، یک تمدن متکبر بوده و قدم در نقش پاهای ابلیس گذاشته و به همین جهت درحرکت است. این تمدن متکبر درصدد این است تا همه جهان را همگام با خودساخته و دنبالهرو شیطان بسازد. ملاک متمدن بودن در این تمدن متکبر، ظاهرگرایی بوده و دریشی و نکتایی، متمدن بودن یک انسان را در این تمدن نشان میدهد. این تمدن چنان متکبر است که اگر حضرت عیسی (ع) دوباره آمده و دریشی و نکتایی به تن نداشته باشد او را نیز یک انسان بربری و غیر متمدن خواهند خواند.
در آغاز تاریخ، زمانیکه الله ﷻ آدم را خلق کرد و او را در جنت جایگزین نمود، به وی گفت از همه نعمات در جنت میتواند مستفید شود الی یک درخت: و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير و از هرکجای آنکه خواهيد، فراوان بخوريد، ولی به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود(4). سپس شیطان نزد آدم (ع) آمده و به وسوسه کردن وی آغاز کرد و شیطان برای آدم (ع) گفت: اى آدم! آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمیشود، راه نمايم؟ آنگاه از آن (درخت ممنوع) خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسپانيدن برگهای بهشت بر خود و (اینگونه) آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و به بيراهه رفت(5). نکاتی قابل غور درآیات مبارکه این است که آدم (ع) به سبب هوس زندگی جاودانگی و ملک و دولتی که هیچگاه زوال نمیشود، یعنی حاکمیت جاویدان، به پروردگار خود عصیان ورزیده و به درخت نزدیک شد. زمانیکه آدم (ع) به درخت نزدیک شد معصومیت معنوی را ازدستداده و با از دست دادن معصومیت معنوی به برهنه بودن خویش آگاه شد و برای پوشانیدن برهنگی خویش از برگهای درخت استفاده نمود. هوس دولت و حاکمیت جاودانگی سبب از بین رفتن معصومیت معنوی شده و این هوس سبب ظلم میشود، چنانچه پروردگار ما برای آدم (ع) میفرماید که به درخت نزدیک مشو ورنه از زمرۀ ظالمان خواهی بود. اکنون در آخرالزمان، صهیونیستها یکبار دیگر دنبالهرو ابلیس شده و در قلب خویش هوس دولت جاویدان را میپرورانند که از بیتالمقدس رهبری شود و به همین سبب برای رسیدن به این هدف بزرگ خویش از هیچ نوع ظلم دریغ نمیکنند.
موضوع مهم و حیاتی که هر مسلمان باید بداند، این است که الله ﷻ قبل از خلقت آدم (ع) به ملائکه خطاب نمود که در زمین خلیفهاش را خلق میکند، ولی ملائکه نظر به علمی که الله ﷻ برایشان داده بود، نزد الله ﷻ عرض کردند که آیا در زمین خلیفهای را خلق میکنی که فساد میکند و خون میریزاند؟ خداوند ﷻ فرمود: آنچه من میدانم شما نمیدانید. پس وظیفۀ آدم و اولاد آدم خلافت درروی زمین است و در مورد اینکه خلافت چه است، الله ﷻ برای خلیفۀ خویش داوود (ع) چنین میفرماید: ای داود! همانا تو را در زمین جانشین (و نماینده خود) قراردادیم، پس میان مردم بهحق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میکند. بیتردید کسانیکه از راه خدا منحرف میشوند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت دارند(6). پس، خلیفه کسی است که بهحق حکم میکند و خلافت حکومتی است مبنی بر حق و چون انسان خلیفۀ الله ﷻ درروی زمین است باید برای این خلافت کار کند. در آغاز تاریخ، الله ﷻ وظیفۀ خلافت را برای آدم سپرد و اکنون در پایان تاریخ، شیطانهای انسی و جنی با توطئهها خلافت را از بین برده و تقریباً تمام دولتهای فعلی جهان جمهوری شده است که شعار آن حکومت مردم از طرف مردم بالای مردم است و در حقیقت این دولتها حق الله ﷻ را به مردم سپردهاند.
اکنون در مراحل پایانی تاریخ، جنگی که میان خوب و بد آغازشده بود، شدت گرفته و ابلیس و پیروانش با هر نوع اسلحهای که در دست دارند، بهطرف حق پرتاب و برای طرح جهانی بزرگ شیطانی کار میکنند، ولی طبق وعدۀ الله ﷻ، پیروزی نهایی از حق بوده و تاریخ با پیروزی حق بر باطل به پایان خواهد رسید.
منابع:
- سورۀ الحدید؛ آیۀ 3؛ هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (3)
- سورۀ الحجر؛ آیۀ 29؛ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (29)
- سورۀ الحجر؛ آیۀ 33؛ قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (33)
- سورۀ البقره؛ آیۀ 35؛ وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)
- سورۀ طه؛ آیه های121-120؛ فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى (120) فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى (121)
- سورۀ ص؛ آیۀ 26؛ يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ (26)