هر طفل یهودی میداند و باورمند به این است که بر طبق وعدۀ الهی که برای بنیاسرائیل دادهشده بود، تاریخ با آمدن یک مرد که پیامبر و مسیحا بوده و بر تمام جهان از بیتالمقدس و از تخت داوود (ع) حکومت خواهد کرد، پایان مییابد. یهودیان به این عقیده هستند که تاریخ با نظام جهانی یهودی که مرکز آن بیتالمقدس خواهد بود، طوریکه در زمان سلیمان (ع) بود، پایانیافته و این حکومت جهانی یهودی، دین یهودیت را بر حق ثابت خواهد کرد(1). مسیحیان و مسلمانان نیز به این عقیده هستند که در آخرالزمان، مسیح آمده و حکومت جهانی را تأسیس خواهد نمود، اما مسلمانان باورمند هستند که عیسی ابن مریم وفات نکرده، بلکه وی توسط الله (ج) به آسمان برده شده و دوباره خواهد آمد، ولی برعکس، یهودیان عیسی مسیح را تکذیب میکنند، بناءً منتظر کسی هستند که مسیح راستین نبوده، بلکه مسیح دروغین میباشد که مسلمانان او را بنام مسیح الدجال میشناسند و یهودیان، با تکذیب عیسی (ع)، زمینه را برای مسیح الدجال آماده ساخته تا آنها را شکار فریب خویش ساخته و به بزرگترین پیروان خویش مبدل سازد.
پسازاینکه امپراتوری خزرها سرنگون شد و قوم خزر بیشتراً به اروپا مهاجرت کردند و برای اولین بار توانستند که در نژاد سامی جای گرفته و باقدرت تأثیرگذاری که از ثروت هنگفت بهوجود آمده از سودخوری و تجارت جنسی در جوامع مسیحی و کلیسا بهدست آورده بودند، جنگ صلیبی را تحریک کردند که سبب شد تا بیتالمقدس را فتح کرده و مسلمانان را از بیتالمقدس برانند و با بهوجود آوردن قهرمانان معبدی تحت نام صلیبیها فکر کردند که قدم نخستین برای آرمان بزرگ خویش را برداشتهاند، اما مقاومت مسلمانان و جهاد پاک مسلمانان تحت رهبری صلاحالدین ایوبی، این آرمان آنها را پیوسته با خجالتی دوباره به اروپا فرستاد. پس از شکست صلیبیان، نیروهای شیطانی درک کردند که آرمان بزرگشان با مقابله فزیکی در رویارویی با مسلمانان نتیجه نخواهد داد، بناءً به ایجاد گروهها و نهادهای مخفی بنامهای چون فریمسنری، روشنضمیران و غیره، نخست کنترول اروپا را بهدست گرفته و با بهوجود آوردن تمدن مدرن غربی، این تمدن تحت کنترول خویش را بهسوی هدف بزرگ خویش رهبری کرده و با توطئهچینی توانستند خلافت اسلامی را از بین برده و متعاقباً فلسطین و بیتالمقدس را دوباره بهدست یهودیانیکه بزرگترین قربانیان فتنۀ دجال و بناءً پیروان دجال شدهاند، سپرده و دولت دجالی اسرائیل را در بیتالمقدس بهوجود بیاورند. با بهوجود آمدن تمدن مدرن غربی، بریتانیا بهحیث نخستین ابرقدرت جهانی این تمدن، اساس ساختن این دولت که نهایت آن اجندای امپراتوری دجالی و امپراتور ساختن دجال را دنبال میکند، را گذاشته و امریکا بهحیث دومین ابرقدرت این تمدن که البته پس از نسلکشی مردم اصیل امریکایی توسط اروپاییها به این تمدن پیوسته بود، رسماً به ایجاد حکومت اسرائیل کمک کرده و آنرا به رسمیت شناخت.
صهیونیستها با تأثیرگذاری جوامع مخفی در اروپا و خصوصاً بریتانیا، از این قدرت جهانی استفاده کرده و اساس دولت دجالی اسرائیل را در بیتالمقدس گذاشتند و سپس با رسماً روی صحنه سیاسی آمدن در قالب حزب صهیونیزم، از امریکا برای تشکیل اسرائیل و قدرتمند ساختن این کشور استفاده کرده و برای انتقال قدرت از امریکا به اسرائیل بهحیث سومین و آخرین ابرقدرت جهانی این تمدن، امریکا را نیز به زوال مواجه خواهند کرد. امریکا مانند همتای پیشین خود دلچسبی عجیب به بیتالمقدس و دولت یهودی اسرائیل نشان داده و با کمک مالی 120 هزار میلیون دالری از تولد اسرائیل تاکنون، استفادۀ بیش از 39 ویتو (حق رد) برای محافظت اسرائیل از قوانین بینالمللی در مقابل ظلمهای این دولت صهیونیستی در سازمان ملل متحد و از بین بردن دشمنان اسرائیل توسط قوههای نظامی خصوصاً کشورهای اسلامی، اسرائیل را آمادۀ این مینماید تا بتواند مرحلۀ سوم و نهایی تمدن مدرن غربی را همانطوریکه امریکا جایگزین بریتانیا شد، اسرائیل جایگزین امریکا شده، عملی ساخته و مردی در بیتالمقدس بهحیث مسیحا اعلان حکومت جهانی کرده و خود را مسیحای یهودیان معرفی کند.
صهیونیستها پس از تشکیل اسرائیل در بیتالمقدس، به فکر قدرتمند ساختن این دولت یهودی جدیدالتشکیل به حمایت تمدن مدرن غربی به سرکردگی امریکا شدند. امریکا، بر علاوۀ کمکهای مالی و نظامی، به کمک استخباراتی اسرائیل پرداخته و در هر مسئلهای که اسرائیل مورد تهدید و یا هم موردنقد جامعۀ جهانی قرارگرفته است، امریکا به نحوی از انحا به پشتیبانی اسرائیل عمل نموده است. زمانیکه امریکا در سال 1979م، اولین ستلایت پیش رفته بنام KH-11(2) که دارای قدرت عکس گیری باکیفیت بلند (HD) از ساحۀ صدها کیلومتری را داشت، به مدار زمین فرستاد، درحالیکه بزرگترین متحد جهانیاش (انگلستان) از عکسهای گرفتهشده برای مقاصد استخباراتی مستفید نمیشد، اسرائیل مستقیماً به این ستلایت دسترسی داشته و توسط همین معلومات استخباراتی توانست مرکز تحقیقات نظامی عراق در اوسیراک را با هواپیماهای نظامی که توسط امریکا به اسرائیل کمک شده بود، مورد بمباردمان قرار دهد و باوجوداینکه اسرائیل در این حمله تمام قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته و در سالهای 1975م برعلیه این قانونشکنی اسرائیل در سراسر جهان تظاهرات صورت گرفت، امریکا که خود را نگهبان قوانین بینالمللی محسوب میکند، به گوشهای خویش پنبهزده و هیچ عکسالعمل نشان نداد.
در عصر تکنالوژی، سلاح اتمی یکی از عناصر عمدۀ قدرت جهانی بودن بشمار رفته، بناءً اسرائیل سالهای محدودی پس از تشکیل، به فکر ساختن سلاحهای اتمی شده و درحالیکه امریکا توسط هواپیماهای اکتشافی و استخباراتی U-2 که برای نظارت از تحرکات نظامی اتحاد جماهیر شوروی ساختهشده بود، مرکز تحقیقات اتمی اسرائیل در نقب را تحت نظارت داشت و از پروگرام ساخت سلاحهای اتمی اسرائیل باخبر شده بود، هیچ نوع عکسالعمل نشان نداده و درحالیکه کشورهای اسلامی را با تهمت داشتن سلاحهای اتمی موردتهاجم نظامی قرار میدهد، اسرائیل اتمی را که حتی پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء نکرده است، باوجود داشتن بیش از 200 سلاح اتمی که در سال 2016م در ایمیلهای فاش شدۀ وزیر دفاع امریکا کولن پاول افشا شد(3)، هیچ نقد نکرده و حتی رسانهها نیز در مورد آن بهنقد اسرائیل نپرداختند، بلکه کمکهای نظامی، مالی و حتی اتمی امریکا و تمدن مدرن غربی همچنان ادامه دارد.
پسازاینکه صهیونیستها جای پای در فلسطین و در سرزمین مقدس یافتند و دولت یهودی صهیونیستی اسرائیل تشکیلشده و به یک قدرت اتمی مبدل گردید، این دولت صهیونیستی به فکر آرمان و طراحی پلانها برای تطبیق این پروژۀ بزرگ اسرائیلی شدند. اسرائیل طراح امورات نظم جهانی شده و تمدن مدرن غربی در رأس امریکا بهحیث مأموران عملی کنندۀ طرح بزرگ اسرائیل برای آرمان بزرگ اسرائیل در جهان به فعالیت میپردازند.
در سال 1982م اودن ینن (Oden Yinon) ژورنالیست و یکی از اشخاص نزدیک در سیاست خارجۀ اسرائیل که ارتباط نزدیک با وزارت خارجۀ اسرائیل داشت، مقالۀ را تحت عنوان استراتژی صهیونیستها در خاورمیانه در مجلۀ سازمان جهانی صهیونیست (World Zionist Organization) به نشر رسانید که بعدها بهحیث پالیسی خارجی اسرائیل از آن کار گرفتهشده و بنام پلان ینن (Yinon Plan)(4) نیز شناخته میشود. این پلان دارای دو طرح و مقصد عمده برای بقاء اسرائیل بود. اولاً، پیشنهاد میکند که اسرائیل باید به یک قدرت امپریالیستی منطقه مبدل شده و ثانیاً، باید تمام منطقه را به دولتهای کوچک تبدیل نموده و تمام دولتهای عربی تجزیه شوند. برای این کار هر دولت عربی و خصوصاً آن دولتهایی که دارای اهداف واضح و منسجم ملی هستند، هدف قرار میگیرند. این پلان تمام نقاط ضعف مسلمانان را خاطرنشان ساخته تا در آینده صهیونیستها بتوانند از این نقاط ضعف برای ایجاد تشنجات در جهان اسلام و در مقابل قدرتمند ساختن اسرائیل استفاده کنند. نقاط ضعفی را که این پلان برای ستراتژیستهای اسرائیلی برجسته میسازد، اختلافات مذهبی، قومی، نژادی و ملی است که با استفاده از آن اسرائیل میتواند دولتهای عربی را تضعیف و مشغول اختلافات و جنگهای داخلی کند. نظر به این پلان، عراق باید به یک دولت شیعه، یک دولت سنی و یک دولت کردی تجزیه شود. اختلافات بالای صحراهای هسپانیوی میان مراکش و الجریا تشدید دادهشده و همچنان، به اختلافات داخلی در این کشورها تشدید داده شود. در سودان، مسلمانان سنی که یک اقلیت هستند، بالای اکثریت افریقاییها، بتپرستان و مسیحیان حکومت دارد، بناءً ایجاد اختلاف میانشان ساده است. همچنان، سوریه و لبنان متشکل از شیعههای علوی و سنیها میباشد که در سوریه دوازده فیصد شیعههای علوی بالای اکثریت سنی حکمروایی میکنند و لبنان هم چنین یک حالت دارد و نشاندهندۀ حالت متزلزل بودن این دولتها میباشد. مصر بخش عمدۀ این طرح را تشکیل میدهد، چون نظر به این پلان، اگر مصر سقوط کند و دچار تجزیه شود، کشورهای چون لیبیا، سودان و حتی کشورهای دوردست اسلامی نیز دچار چنین حالت میشود، و همینطور در تمام جهان اسلام کوشش به ایجاد تفرقه و جنگهای داخلی شود. بخشی از این پلان چنین بیان میکند: تجزیۀ کامل لبنان به پنج ولایت بهحیث مقدمه برای تجزیۀ تمام جهان عرب مشمول مصر، سوریه، عراق و جزیرۀ عرب شمردهشده و اکنون به همان طرف درحرکت است. بعداً تجزیۀ سوریه و عراق به ساحات خاص نظر به قوم و مذهب، همانند لبنان، از اهداف اولیۀ درازمدت اسرائیل در بخش شرقی میباشد، درحالیکه تجزیۀ قدرتهای نظامی این دولتها اهداف اولیۀ کوتاهمدت اسرائیل است. سوریه مطابق به ساختار قومی و مذهبی به چندین دولت مانند لبنان امروزی طوری تجزیه میشود که در امتداد ساحل آنیک دولت شیعۀ علوی، در حلب یک دولت سنی، در دمشق یک دولت سنی دیگر که دشمن همسایههای شمالی خویش باشند، و یک دولت دروزیها (مذهبی که از اسماعیلیهها جدا شدند) در تپههای جولان ما (یعنی اسرائیل تپههای جولان را از خود میداند) و منطقۀ حوران تشکیل شود. این حالت، صلح و امنیت اسرائیل را در درازمدت تأمین نموده که اکنون ایجاد چنین حالت در دسترس ما قرار دارد(5). برخلاف طرح ینن، جنگ هشتسالۀ ایرانـعراق که در سال 1988م خاتمه یافت و سبب تلفات میلیونی شد، نتوانست عراق را پارچهپارچه کند و عراق پساز این جنگ یکبار دیگر بهحیث یک کشور متحد به بازسازی آغاز کرده و یک قدرت منطقوی شد. همچنان، محاسبات ینن در مورد مصر نتیجۀ مطلوب برای صهیونیستها نداشته و مصر هم تحت رهبری واقعبینانۀ حسنی مبارک رئیس اسبق مصر به یک ملت متحد و یک قدرت منطقوی با روابط حسنۀ دیپلماتیک با قدرتهای جهان، مصر را از تجزیه بازداشته و طرح شوم اسرائیل را برای تسخیر صحرای سینا ناکام ساخت. لبنان همچنان که از جنگهای داخلی و اشغال اسرائیل نجات یافته بود، رو به متحدشدن میرفت.
پس از عدم موفقیت قسمی طرح ینن، انستیتیوت مطالعات پیشرفتۀ راهبردی و مطالعات سیاسی اسرائیل، راهبرد جدید به تعقیب طرح ینن را تحت عنوان یک قطع آشکارا: یک راهبرد جدید برای حفظ قلمرو (A Clean Break: A New Strategy for Securing the Realm(6)) طرح کرده که بر قطع راهبردهای ناموفق قبلی تأکید داشته و تحت راهبرد جدید، به پنج نکات مهم و مفید برای اهداف دراز و کوتاهمدت اسرائیل اشارهشده است.
-
حمایت بیشتر کانگرس امریکا از اسرائیل و راهبردهای اسرائیلی که عمدتاً شامل دریافت حمایت از اعضای کلیدی کانگرس امریکا، همکاری راهبردی دفاعی موشکی با امریکا، دریافت حمایت از اعضای کانگرس امریکا که معلومات کمتر در مورد اسرائیل دارند، بهرهبرداری از حمایت بهدستآمده برای انتقال سفارت امریکا از تل ابیب به بیتالمقدس و دوباره زنده ساختن لفاظیهای جنگ سرد برای پیشکش وضعیت اسرائیل به مردم امریکا میشود.
-
از بین بردن راهحل صلح برای صلح (صلح برای صلح که همچنان بنام راهحل دو دولت و زمین برای صلح شناخته میشود، هنوز هم برای راهحل منازعۀ فلسطین و اسرائیل در جامعه بینالمللی به شمول امریکا، اتحادیه اروپا و فلسطینیها بزرگترین سطح پذیرش را دارا میباشد که در این تفاهمنامه، اسرائیل باید به قطعنامههای شماره 242 و 338 شورای امنیت سازمان ملل متحد احترام گذاشته و از قلمروهایی که توسط قوۀ نظامی در جنگ ماه جون 1967م اشغال نموده و شامل کرانه باختری، نوار غزه و شرق بیتالمقدس میشود، را به فلسطین واگذار کند(7).) که شامل حذف حرکتها بهسوی یک صلح فراگیر بهجای راهبرد صلح برای صلح، تلاش برای مشروعیت تعقیب نظامی مبارزان فلسطینی، مضایقه نمودن کمک امریکا به فلسطین، مشروعیت بخشیدن ادعای تاریخی دوهزارساله مبنی بر اینکه سرزمین مقدس مربوط یهودیان میباشد و مجبور ساختن اعراب برای به رسمیت شناختن اسرائیل در مقابل صلح.
-
محاصره، بیثباتسازی و از بین بردن رقیبان منطقوی که شامل معرفی دولتهای عربی بهحیث دولتهای دیکتاتوری و فاقد مشروعیت، کار با ترکیه و اردن برای فرستادن اقوام متخاصم عرب در سوریه، زیر سؤال بردن مشروعیت دولت سوریه توسط رسانهها، محاصرۀ سوریه، حمله بالای سوریه، رد نظریۀ زمین برای صلح در بلندیهای جولان، نصب شاه هاشمی در عراق و محاصرۀ سوریه توسط این رژیم عراقی دوست با صهیونیستها، داخل کردن پای سوریه، ایران و عراق در لبنان و وابسته ساختن شیعههای لبنان به اردن بجای عراق.
-
اصلاحات اقتصادی شامل دور ساختن صهیونیستهای چپ از اقتصاد، اصلاحات عمومی اقتصاد اسرائیل، کاهش مالیات، از بین بردن ضرورت به کمک امریکا و متکی شدن به اقتصاد داخلی و از بین بردن ضرورت برای دفاع توسط قوههای نظامی امریکا.
-
احیاء صهیونیزم شامل تشدید احساسات ملی و ساختن راهبرد ملی دفاعی برای بقاء.
یهودیان، تورات را طوری تحریف کردهاند که سرزمین بینالنهرین، یعنی سرزمینیکه میان دریای نیل و دریای فرات موقعیت دارد، را حق خداداد بنیاسرائیل میدانند و آرزوی صهیونیستها نیز پهن ساختن قلمرو اسرائیل از دریای نیل تا فرات میباشد که صهیونیستها آنرا پروژۀ اسرائیل بزرگتر (The Greater Israel Project) نامیده و راهبردهای صهیونیستی به شمول پلان ینن و یک قطع آشکارا همین هدف را دنبال میکند. درحالیکه، یهودیان که خویش را یهودیان ارتودوکس مینامند، معتقد به این هستند که یهودیان حق تشکیل دولت را ندارند، صهیونیستها با استفاده از تورات تحریفشده که میگوید: در آن روز، خداوند با ابرام (ابراهیم) عهد بست و گفت: اين زمين را از نهر مصر (دریای نیل) تا به نهر عظيم (نهر فرات) به نسل تو بخشيدهام(8)، با استفاده از هر نوع حیله، فریب و ظلم دنبال برپا سازی این دولت یهودی هستند و تمدن مدرن غربی که برای اولین بار اتحاد یهودیـمسیحی را بهوجود آورد، اسرائیل را برای این آرمان بزرگ کمک میکند. صهیونیستها با استفاده از آیۀ تورات، یهودیان و مسیحیان صهیونیست را متقاعد ساختهاند که برپا سازی این حکومت یهودی مقدمهای است برای آمدن مسیح موعودشان که از بیتالمقدس بر تمام جهان، مانند داوود (ع) و سلیمان (ع)، حکومت خواهد کرد، درحالیکه مسلمانان میدانند که مسیحایی که برای آن یهودیان و مسیحیان صهیونیست کار میکنند، مسیح دروغین (دجال) میباشد. بزرگان صهیونیست تماماً معتقد به پروژۀ اسرائیل بزرگتر بوده چنانچه تئودور هرزل پدر صهیونیستها در کتاب خاطرات خویش مینویسد: قلمرو دولت یهودی از دریای مصر تا فرات امتداد دارد(9) و خاخام یهودی بنام فیشمن که یکی از اعضای آژانس یهودی برای فلسطین در کمیته اختصاصی رسیدگی ملل متحد برای فلسطین است، به تاریخ 9 جولای 1947م چنین اظهار داشت: سرزمین موعود از دریای مصر تا فرات امتداد داشته و شامل بخشی از سوریه و لبنان میباشد(10).
نقشهای که نشاندهندۀ مناطقی است که اسرائیل میخواهد بدست بیآورد
برای تطبیق پروژۀ اسرائیل بزرگتر، یهودیان یک حملۀ بزرگ پرچم دروغین را در یازدهم سپتمبر سال 2001م در امریکا راهاندازی کرده و مسئولیت آنرا به دوش اسامه بنلادن، رهبر اسبق القاعده و بالآخره تمام مسلمانان انداختند. حملۀ یازدهم سپتمبر یکی از بزرگترین و نادرترین فریبهای قرن بیست و یکم بوده، زیرا تا هنوز دولت امریکا که این حمله را مقدمهای برای جنگ با اسلام در افغانستان و خاورمیانه استفاده کرد، به سؤالات محققین از قبیل: چطور 19 مسلمان عرب چهار بار در یک روز، پیشرفتهترین سیستم امنیتی دنیا را برهم زدند؟، با فروریختاندن آسمانخراشها بهصورت سقوط آزاد، قوانین فزیک را شکست دادند؟، با سوختاندن چوکاتهای فولادین ساختمان با درجۀ غلیان 1510 درجۀ سانتی گرید توسط نفت هواپیما با حرارت 800 درجۀ سانتی گرید، قوانین کیمیا را شکست دادند؟، چطور سه تعمیر را توسط اصابت دادن هواپیماها به دو تعمیر آن فرو ریختاندند؟، چطور قانون تخریب سیستماتیک انجنیری را با سقوط جابجایی تعمیرها بدون اینکه در قسمت تحتانی آن بمبگذاری کنند، را غلط ثابت کردند؟، و بالآخره، چطور حرارتی که یک آسمانخراش را سوزاند، شناسنامۀ حملهکننده را نمیتواند بسوزاند؟. حادثۀ یازدهم سپتمبر بهحیث مقدمه برای پروژۀ اسرائیل بزرگتر و عملی کردن راهبردهای کوتاهمدت و درازمدت اسرائیل استفادهشده و امریکا بهحیث ابرقدرت جهان مشغول از بین بردن رقیبان اسرائیل و بیثبات ساختن خاورمیانه طبق راهبردهای اسرائیلی شد و میتوان گفت امریکا رسماً جنگهای اسرائیل را تا اکنون پیش میبرد، چنانچه جنرال چهار ستارۀ امریکایی، وینسلی کلارک، در اعتراف خود با تلویزیون دموکراسی نو (Democracy Now) چنین بیان کرد: وقتی به پنتاگون رفتم از همکارانم آگاه شدم که امریکا پلان جنگ و از بین بردن هفت مملکت مسلمان را دارد و وقتی دلیلش را پرسیدم، همکارانم گفتند: وقتی یک چکش بهدست داری، هر مشکل برایت میخ معلوم میشود و چکش امریکا هم اردوی آن است، بناءً امریکا پلان از بین بردن این هفت مملکت را دارد که عبارتاند از عراق، سوریه، لبنان، لیبیا، سومالیا و بالآخره ایران(11). امریکا به سرکردگی ناتو از حملۀ یازدهم سپتمبر که هیچ ربطی به مسلمانان نداشت، بهحیث مقدمه برای جنگ با جهان اسلام استفاده کرده، نخست سرزمین افغانستان، سپس به بهانۀ جنگ با تروریزم و داشتن سلاحهای کشتارجمعی عراق را نیز اشغال کردند. در مورد اینکه امریکا چرا بحرها دور در خاورمیانه درگیر شده است، تئوریها و نظریات سیاسی و اقتصادی بیشماری وجود دارد که از آن جمله مهمترین آن جنگ با تروریزم، بهدست آوردن ذخایر نفتی، نگهداشت انحصار پطرودالر، صادر نمودن و ترویج دموکراسی و منافع جیوپولیتیکی و کنترول قدرتهای منطقوی میباشد. اما، خاورمیانه از امریکا بسیار دور واقعشده است و هیچگاه خطر جدی را متوجه امریکا نخواهد کرد، بناءً این نظریه که امریکا بهخاطر امنیت ملی خویش در خاورمیانه درگیر است، طفلانه به نظر میرسد. امریکا دارای ذخایر عظیم نفتی جهان میباشد و بیشترین نفت وارداتی آن از امریکای جنوبی و افریقا تمویل میشود، بناءً ذخایر نفتی خاورمیانه درحالیکه یک قوۀ محرک کوچک برای مداخلۀ امریکا در خاورمیانه میتواند باشد، عامل اصلی مصرف هنگفت مالی، نظامی و خون نظامیانش نمیتواند باشد، درحالیکه انحصار پطرودالر یکی از عوامل میتواند باشد، عامل عمدۀ درگیری امریکا در خاورمیانه نیست، زیرا سوریه هیچ تهدیدی را به انحصار پطرودالر مواجه نساخته بود. یکی از دلایلی که بیشتر کارشناسان بر آن تأکیددارند، صدور و ترویج دموکراسی توسط امریکا در خاورمیانه است، ولی امریکا طی سالیان متمادی متحد وفادار کشورهای غیر دموکراتیک جهان بوده است، بناءً احمقانه است اگر کسی فکر کند که امریکا برای ترویج دموکراسی در خاورمیانه درگیر جنگ شده است و بالآخره بعضیها رقابتهای جیوپولیتیکی با قدرتهای در حال ظهور چون چین و روسیه را عامل مداخلۀ امریکا در خاورمیانه تلقی میکنند، ولی بهترین مناطقی که با کنترول آن امریکا بتواند چین و روس را محاصره کند، کشورهای چون فیلیپین، ویتنام، آسیای مرکزی و بالکان میباشد. تئوریهایی که فوقاً ذکر گردید، ابزار خوب برای فریب دادن مردم امریکا، سیاستمداران امریکا و جهانیان میباشد، درحالیکه امریکا در درگیری خاورمیانه، یگانه هدف راهبردی اسرائیل را عملی ساخته تا با از بین بردن و تضعیف کشورهای اسلامی خاورمیانه، اسرائیل بتواند بهآسانی پروژۀ بزرگ خویش را تطبیق و عملی کرده و امپراتوری یهودیـصهیونیستی را که پکس یهودی (Pax-Judaica) نامیده میشود، برپا سازد.
منابع:
- Imran N. Hosein; The Gold Dinar and Silver Dirham: Islam and the Future of Money; p 27
- Seymour M. Hersh; The Samson Option; 1. A Secret Agreement
- Times of Israel (In leaked emails); Colin Powell says: Israel has 200 nukes (Dated: Sep. 15, 2016)
- برای مطالعۀ بیشتربه The Zionist Plan for the Middle East توسط Israel Shahak مراجعه شود.
- Translated and Edited by: Israel Shahak; The Zionist Plan for the Middle East; p 11
-
برای مطالعه بیشترمراجعه شود به: (Institute for Research: Middle Eastern Policy, Inc.; Middle EastForeign Policy; Policy Brief; March 27 2003) و (Grand F. Smith;Big Israel: How Israel`sLobby Moves America)
- Colin Flint; The Geography of War and Peace: From Death Camps to Diplomats; p 298
- کتاب پیدایش؛ باب پانزدهم؛ عهد خدا با ابرام؛ آیۀ 18
- Theodore Harzl; Complete Diaries; Vol. II; p 711
-
International Organization for the Elimination of all forms of Racial Discrimination; Zionism & Racism; p 149
- Milena Rampoldi; The Tragedy of Palastine and its Children; p 133