برای اینکه موضوع هر چه بهتر قابلدرک و فهم بیشتر باشد اصولاً لازم میدانم زمانیکه یک موضوع را موردتحقیق و بررسی قرار میدهیم باید هر نظریه و طرز تفکر بهشکل حقیقی و واقعی آن بررسی گردد. بهطور مثال اگر کسی میخواهد بالای اسلام بحث کند باید آن اسلام را موردبحث خویش قرار بدهد که از طرف الله ج بالای حضرت محمد ص در مکه و مدینه نازلشده است نه بالای آن اسلام که ادارات تبلیغاتی و تحقیقاتی غرب به معرفی آن پرداختهاند؛ همینطور اگر در مورد دموکراسی بحث میشود باید آن دموکراسی موردبحث قرار بگیرد که خود غربیها آنرا نشر و تدوین نموده، در غرب آنرا تطبیق کرده و برای آن اصول وضع نمودهاند.
بعد از حمله بیشرمانه امریکا بالای افغانستان اصطلاحاتی زیادی در عرصه سیاسی، فکری، فرهنگی و غیره بیشتر مروج شده است که یکی هم اصطلاح (دموکراسی) است.
حکومتهای دستنشانده بهحیث سخنگویان غرب، شخصیتهای سیاسی فروختهشده، رسانهها، پوهنتونها، مؤسسات و غیره برای نشر و نافذ نمودن دموکراسی سعی پیهم به خرج میدهند. اما برای اینکه عوام به مفهوم و فلسفه اصلی دموکراسی به وجه احسن آن آگاه نشود، پروژههای غربی اصل دموکراسی را بهصورت درست آن معرفی ننموده و برای اینکه جهان اسلام و بالخصوص افغانها به معنی اصلی دموکراسی دسترسی لازم نداشته باشند دست به حاشیه روی زده و کلمات و اصطلاحات دیگری مانند آزادی، عدالت، مساوات، حقوق بشر، جامعه مدنی، قانونیت، ترقی و غیره را بهحیث تعبیر دموکراسی به معرفی گرفتهاند. عامل دیگری عدم درک مردم از دموکراسی ملاها، شیخها، پیران، حضرات، محرفین و شخصیتهای جهادی و غیره چهرههای پرنفوذ اسلامی در صفوف دموکراتها میباشد که دین، ایمان، غیرت، جهاد و استقلال خود را در مقابل چند پول و دالر امریکایی و بهدست آوردن قدرت به دشمنان اسلام فروختهاند و استخدام شده اند تا تقابل دموکراسی با اسلام را از مردم عوام پنهان نگهدارند و از الله متعال خواهان هدایت برای این تعداد اشخاص هستیم (آمین).
سالهای قبل کمونیستها چنین اجندا را در کشور ما عملی نمودند که کمونیزم را به معنی عدالت اجتماعی، مساوات، حمایت از طبقه کارگر/غریب و ترقی معرفی نموده بودند، آنها هم (الحاد) و (انکار از دین) را با مفاهیم و اصطلاحات قبلی پنهان نموده بودندکه باعث نفوذ کمونیزم در افغانستان گردید.
تحمیل دموکراسی در سراسر جهان و خصوصاً کشورهای اسلامی بهحیث یک اصل حکومتداری بهشکل جبری و مصرف میلیاردها دالر توسط هزاران مؤسسه داخلی و خارجی، سربازان انبوه و دهها حکومتهای دستنشانده (مثلاً: در عراق، افغانستان، سومالیا و ادامه دارد، توسط حملۀ نظامی دهها هزار انسان بیگناه را کشتند تا دموکراسی نهادینه شود)، کاملاً مطابقت به اجنداهای شیطانی امریکا دارد که جان راولینگر ریز رئیس و بنیانگذار مؤسسه روابط انسانی که هدف نهایی این مؤسسه را طی(جنگ اعلان نشده) آنرا طرحریزی کرده بود. وی یک دستور عملی و نظامی کامل برای برآشفته سازی و سپس مهارسازی بشریت به گونه پدید آورد که موردنظر جوامع مخفی و انترنشنلیست ها قرار گرفت. برنامه طوری بود که آنها باید بتوانند یک ذهنیت خودکار را به انسانها معرفی کنند که دارای ابعاد اجرایی فراوان در سطوح ملی و بینالمللی بوده و قابلیت مهارسازی همه جنبههای زندگی انسان را داشته باشد. از دیدگاه وی درصورتیکه یکی از جنبههای زندگی انسانها فاقد این ارزش ساختهشدۀ غرب باشد باید بتوانند از راه کشتارهای دستهجمعی و یا از راه بردگی همگانی نسبت به تخریب آن جنبه اقدام کنند (1) . همچنین داکتر جان کولمن یکی از اعضای قبلی کمیته ۳۰۰ در کتاب خویش تحت عنوان سیاستپردازی و نیرنگ هدف نهایی جان راولینگر ریز رئیس و بنیانگذار مؤسسه روابط انسانی را آشکار ساخته و در اثر خویش چنین نوشته است: یکی از اقدامات مؤسسه روابط انسانی (برنامه کشتار دستهجمعی ۲۰۰۰) است این برنامه کشتن ۵۰۰ میلیون نفر انسان را تا سال ۲۰۱۰ در برمیگیرد(2)
و نکته دیگر در مورد برنامه بردهسازی مردم از راه بهکارگیری هرم اقتصادی است که هر دو اصل برنامهی بالا قابلاجرا بوده و هماکنون در امریکا پهلو به پهلوی یکدیگر در حال انجام است(2) .
دموکراسی در لغت از دو کلمه اسبق یونانی اشتقاق یافته است که یکی آن به معنی دیموس demos یعنی مردم و دیگر آن به معنی کراتوس cratos یعنی حاکمیت میباشد که از اشتقاق هردو (حاکمیت مردم) تشکیل میگردد(3).
و در اصطلاح تعریف مشهور دموکراسی چنین است: حکومت مردم، توسط مردم ،برای مردم.
حکومت یا حاکمیت دو شکل عمده دارد که یکی بهشکل قوانین و یا نظام میباشد و دیگری آن بهشکل تنفیذی یا اجرایی میباشد؛ یعنی در تمام امورات زندگی و برای حل هرگونه مسئله قوانین از طرف مردم تعیین میگردد، حاکم از طرف مردم تعیین میشود و فیصله هم از طرف مردم صورت میگیرد، دین، وحی و رسالت آسمانی در دموکراسی هیچگونه نقش را دارا نمیباشد. دموکراسی معاصر زادهی غرب میباشد و در مورد غرب و غربیها اینیک حقیقت کامل است که تابهحال غرب هیچیک دین الهی را به وجه احس آن ندیدهاند زیرا که یهودیت یگانه دین برای بنی اسراییل بود و قوم نامبرده نمیخواستند که کسی دیگری را به دین خود دعوت کنند و مسیحت هم آنوقت به غرب رسید که بهدست (پاول) متعصب یهودی تحریف شد و بعداً دعوای قبول کردن مسیحت را کرده بود و جای توحید را تثلیث گرفت.
فیلسوفان مشهور دموکراسی معاصر هر یک توماس هوبز، جان لاک و جان جاک روسو بنیاد دموکراسی را تحت عنوان social contact ( همبستگی اجتماعی) بهشکل یک فلسفه ارائه کردند که خلاصه آن قرار ذیل است: فلاسفۀ مذکور میگویند: بشر در ایام گذشته فطری میزیستند، زندگیشان نامنظم بود، برای تنظیم امورات زندگی خود قانون و دولت نداشتند. بعداً مردم به قانون و حکومت نیاز احساس نمودند مردم برای ایجاد قانون و حاکمیت جمع شدند و افراد برای منافع جامعه از بعضی امتیازات شخصی خود صرفنظر نمودند و social contact ( همبستگی اجتماعی) را بهوجود آوردند که بعداً شکل حکومت و قانون را به خود گرفت(4). نظریه فوق مخالف با گفتههای الله ج، دین الهی (اسلام) و رسولان علیهمالسلام قرار دارد زیرا این به این معنی است که نعوذبالله نه خالقی وجود دارد نه بشر را خلق کرده و نه قوانین نظام ساخته و نه رسولان را فرستاده و یا اینکه الله خالق بشر است اما بدون خلق بشر دیگر هیچ کاری را انجام نداده است، نه پیغمبران را فرستاده است، نه ادیان را نازل کرده است و نه به انسانها تنظیم امورات زندگی را مشخص نموده است.
دموکراسی غربی به دو اصل استوار است که در عدم موجودیت این دو اصل یک نظام و یا جامعه دموکرات بشمار نمیرود که اول آن اصل سیادت(حاکمیت) و دوم آن اصل حقوق و آزادی است ،مشخصات این دو اصل فوق قرار ذیل است.
اول: سیادت یا حاکمیت اعلی عبارت از آن سلطه اعلی مطلقه است که تنها بر اشیاء و افعال حق صدور حکم را دارد و یا هم هیچچیزی مساوی و بالاتر از سلطه مطلقه علیا نیست.
حاکمیت اعلی در دموکراسی به دو شق زیر استوار است: الف: شق تقنین ب: شق تنفیذ
الف: خصوصیات شق تقنین
-
حاکمیت اعلی بهطور مطلق از مردم میباشد یعنی حاکمیتی که فوق آن هیچ حاکمیتی نباشد حق مردم است، نه حقالله.
-
اراده مردم مقدس است؛ یعنی هیچ ارادهای تقاضای مردم را رد کرده نمیتواند و نه اعتراض کرده میتواند.
-
آراء اکثریت مردم معیار شناختن حق واقعی است به این معنی که تمام مردم بهاتفاق به یک حرف ندارند اما اگر اکثریت به یک حرف اتفاق کردند آن معیار است.
-
عقل یگانه مصدر تقنین قوانین میباشد؛ یعنی در تقنین قوانین فرمانهای الهی(وحی) هیچ نقش را دارا نمیباشد. هر چیزی که نزد عقل درست باشد آن حق است و هر چیزی که نزد عقل نادرست باشد آن باطل است.
ب: خصوصیات شق تنفیذی/حکومتداری قوی
-
حکومت از راه انتخابات عام توسط اکثریت آراء مردم بهوجود میاید.
-
انتخابات باید در روشنی قانونی صورت بگیرد که در آن (دین) هیچگونه نقشی را دارا نباشد.
-
در انتخابات همه مردم یکگونه حق سیاسی را دارا میباشند. یعنی هرکسی در هر دین و مذهبی که باشد حقوق سیاسی یکسان را دارا میباشد، دین عامل برتریشان شده نمیتواند معیار مسلمان و کافر، زن و مرد در انتخابات جای ندارد، همه حق مساوی در رأی دادن و کاندید شدن رادارند، در انتخاباتی که زیر چتر دموکراسی برگزار میگردد عقل، علم، تقوا، تجربه، و صالحیت هیچ ارزش ندارد.
يكي از وسايل مهم رسيدن به حكومت در نظام دموكراسي تبليغات است کاندیدهای انتخاباتي و دار و دسته آنها با همهی امكانات در جهت بهدست آوردن آراي مردم كوشش میکنند و در اين راستا از هيچ عملي دريغ نمیورزند و سرمایههای هنگفتي را در اين راه مصرف میکنند درحالیکه اين عمل يعني تبليغات براي خود و يا گماشتن اشخاصي براي اين كار شرعاً جايز نمیباشد(5). ولی خداوند تبارکوتعالی میفرماید: {فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی}[النجم۳۲]. ترجمه: پس از پاك بودن خود سخن مگوييد، زيرا كه او پرهيزكاران را (از همه بهتر) میشناسد. مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد.
دوم: اصل حقوق و آزادی: بدون تطبیق این اصل دموکراسی هیچ معنی ندارد. تمام کشورهایی که میخواهند منحیث حکومت دموکرات و یا جمهوری شناخته شوند باید به تمام حقوق رسمی دموکراسی اعتراف کنند اگر این کار را نکنند حکومت مذکور بهحیث حکومت جمهوری و دموکرات شناخته نمیشوند.
۱-اصل آزادی عقیده: در دموکراسی عقیده یک مسئولیت و مکلفیت نمیباشد بلکه یک امر اختیاری میباشد، به این معنی که مسلمان بودن و عبادت الله ج یک امر ضروری پنداشته نمیشود بلکه در دموکراسی انسان در مجال عقیده آزادی کامل دارد. همچنان در دموکراسی انسان این حق را دارد که یک دین را رها کند و سراغ دین دیگری را بگیرد؛ مثلاً امروز مسلمان میباشد فردا مسیحی، و پسفردا هندو، یهودی، بودائی و یا هم پیرو دین دیگری شود؛ هیچ قانون و مرجع حق محاسبه دین را با چنین اشخاص ندارد؛ زیرا در دموکراسی این حق شخصی فرد است و نظام با عقاید مرد هیچ کار ندارد.
۲- آزادی نظر و آراء: آزادی رأی و نظر در دموکراسی عبارت از آن حقوق میباشد که هیچ قیدوبند را قبول نمیکند. به این معنی که انسان در هر چیز حق رأی دادن را دارد بدون اینکه موردبررسی قرار بگیرد که آیا با مغایرت در دین قرار دارد یا خیر؟ در دموکراسی قداست رأیی انسان نسبت به وحی و دین مقدمتر بشمار میرود.
۳ آزادی شخصی: در اصل سوم انسان در مورد شخص خود آزادی کامل را دارد. هرگونه سلوک و اخلاق را اختیار کرده میتواند بدون اینکه آنرا در میزان (روا) و (ناروا) سنجش کند. یعنی در دموکراسی زنا، لواطت و امثالهم حق شخصی هر انسان است تا حدیکه اگر در زنا و لواطت رضایت طرفین موجود باشد جرم پنداشته نمیشود.
۴- حق آزادی بیان: در دموکراسی آزادی بیان یک حق مسلم است، هر کس حق بیان نمودن هر چیز را دارد و ممانعت برای ابراز نظر وی وجود ندارد؛ اگرچه این آزادی بیان در مورد الله، نظام الله، پیغمبران الله و یا در مورد عقیده باشد. همین آزادی بیان سبب توهین، چاپ و نشر کارتونهای پیغمبر بزرگوار ما (ص) در اروپا گردید.
۵- حق کار : در اصل پنجم به انسان حق آزادی کارهای زیادی دادهشده در اجراء کارها ملاک حلال و حرام نیست؛ یعنی در اسلام دیوثی، کارهای فحشا و شرابفروشی حرام است اما در دموکراسی این کارها بهشکل قانونی انجام میگردد.
۶-حق آموختن علم :در دموکراسی انسان حق و آزادی آموختن هرگونه علم را دارد، اگرچه سراغ آموختن علم جادو و غیره را بگیرد.
و در اخیر نظام ناقص دموكراسي با مقيد كردن انسانها در پيروي از قوانين ساخته خود، در حقيقت انسان را مجبور به سر فرود آوردن در مقابل انسان میگرداند و انسانها را در قيد انسانها قرار میدهد، درحالیکه اسلام انسان را از اين بندگي آزاد ساخته است زيرا در نظام اسلامي قوه قانونگذاری وجود ندارد و قوانين اسلامي از طرف پروردگار و خالق انسانها فرستادهشده است.
در سایه اسلام است كه انسان احساس آزادي میکنند زيرا تابع قوانيني گرديده كه خالق و رازق او آنرا وضع نموده است و حتي اگر درجایی نص صريح نيامده باشد بنا بر رأي اكثريت تصميم گرفته نمیشود بلكه در پرتو قرآن و سنت و اقوال سلف صالح از طرف علما و فقها تصميم گرفته میشود.
برعکس نظام دموكراسي كه در آن انسانها بندة پارلمان و اعضاي آن میباشند و هرچه آنها به نام قانون وضع نمودند بايد بدون چونوچرا قبول گردد.
اين است ارمغان دموكراسي كه انسانها را از بندگي نظامهای دیکتاتوری و استبدادي میرهاند و به بندگي پارلمان و احزاب درمیآورد.
و مقاله خود را با قول زیبای الله تبارکوتعالی که در مورد حق فرموده خاتمه میدهم که فرموده: [ حق از جانب پروردگارت است پس هرگز جز شك(ترديد) كنندگان مباش] البقره آیه ۱۴۷.حق را من و شما يا پارلمان و شوراي ملي نمیتواند تشخيص دهد بلکه تشخیصدهنده حقالله متعال است.
التماس دعا از تکتکتان برای را قم این رقم (زکریا عارف)
منابع:
- گرفتهشده از کتاب کمیته ۳۰۰ /سیاستپردازی و نیرگ فصل ۶ صفحه ۱۲۷ مؤلف داکتر جان کولمن۱
- همین منبع
- همین منبع
- Democracy-islmi page #8
- گرفتهشده از کتاب سلسله تحول فکری مثبت ص ۱۰۰
- دموكراسي اسلامي حقیقت یا خیال ص ۱۵