علما هر برههی زمانی و هر عصر را بنا به شاخصهای معینی نامگذاری نمودهاند؛ مثلاً عصر حجر، عصر آهن، عصر مفرغ (برنج-Bronze) و غیره. دو عصر قبل از ما که امتداد آن این عصر را به بار آورده است، اسامی بسیار جالب را توسط علمای چون ویل دیورانت از آن خودکردهاند. قرونوسطی را معمولاً عصر دین میگویند زیرا معیار حق و باطل در آنزمان دین بود و برههی زمانی پس از انقلاب فرانسه را عصر روشنگری مینامند، زیرا معیار حق و باطل در این زمان علوم طبیعی و استدلال ورزیهای علمی بود. اگرچه نمیتوان مهر صحت همهجانبه را به این نامگذاریها زد، زیرا در عصر دین علوم طبیعی و علم منطق پیشرفتهای بی پیشینه داشت و در عصر روشنگری باورمندان به ادیان کمک زیادی به علوم طبیعی کردند ولی اذهان بیشتر مردم معیار تعین شده برای حق و باطل در عصر متذکره اولی دین و دومی علم را میدانستند. در عصر روشنگری با پیشرفت غیرقابلباور ساینس، بشر رفاه و فلاح بی پیشینه مادی در طول تاریخ بشر را تجربه کرد اما این عصر بر علاوهی به ارمغان آوردن پیشرفتهای مادی، یک نوع دگرگونی روحی و معنوی را نیز به ارمغان آورد. با بهوجود آمدن عصر علم و ساینس تصور بر این بود که این ساینس و علم انسان را به مراحل نهایی تکامل (نظر به تعریف فلاسفه غربی) رسانیده و برگشت از معیار علم و ساینس بعید است اما با برآورده شدن اکثریت نیازهای مادی توسط ساینس و فرهنگ بهوجود آمدهی ترقی برای ترقی توسط آن، انسانها یک نوع احساس خودبسی، استغنا و ازخودکامل بودن را از آن خود کرده و انسانی را که الله عزوجل کفور<1> خطاب کرده است تدریجاً پشت به ساینس و علم کرده و حس خودبسی، استغنا و ازخودکامل بودن سبب شد که انسانها برخورد خدا گونه از خود نشان دهند. برای دور شدن کجفهمی باید گفت که انسانها دعوی خدایی نکردند بلکه عملکردهای خدا گونه را از خود کردند، طوریکه معیار برای حق و باطل پندارها، احساسات و در بهترین حالت حال برداشت از معیارهای گذشته شد. کسی برای حق ثابت کردن خویش در رابطهی نامشروع با همسر کسی دیگری میگوید: اگر این رابطهی ما غلط میبود، چرا دلهایمان باهم وابسته شد؟ و این پندار و احساس را معیاری برای درست بودن این رابط تلقی میکند. گروهی نظر به برداشت خویش چیزی را حق میگویند و بهمجرداینکه چند تن در تعدادشان افزوده شود، دیگر مهم نیست کسی چه استدلال پیش کند و چه ثبوتهای علمی ارائه کند، آن گروه میپندارد و احساس میکند اگر غلط بودیم، چرا به تعداد ما افزوده میشد؟ و حتی در تحقیقات علمی نیز نظر به پندار و احساس اکثریت درست و نادرست قضاوت میشود.
بله! ما در عصری میزییم که همهچیز همانطوری دیده میشود که احساسات آنرا میبیند و چون احساسات حقیقت را تغییر نمیدهد، لذا یک حقیقت چندین نسخهی واقعیتهای احساسی را با خود حمل نموده و هر کس و هر گروه به احساس و پندار خویش که در مورد یک حقیقت دارند خوشحالاند. مسلمانان نیز در این عصر مانند سایر انسانها قربانی پدیدهی احساس پرستی و پندار پرستی شدهاند و برداشتها و پندارهای خود و همفکران خویش از دین را اصل دین میدانند. وقتی به جامعهی خویش نظر میافگنم و بر علاوهی درزهای مختلف و خطرناک قومی، لسانی، مذهبی و سمتی، درز خطرناک دیگری که بالاثر پندارها و احساسات میان مسلمانان اسلامگرا (کسانیکه ظاهراً اسلام را زندگی میکنند) و مسلمانان غیر اسلامگرا بهوجود آمده است را میبینم، قربانی بودن این مردم در مقابل احساسها و پندارها برایم هویداتر میشود. در جامعهی که تقریباً همه مسلمان اند، تقسیم شدن جامعه به اسلامگراها و غیر اسلامگراها واقعاً یک فاجعه است.
کسانیکه خویشتن را اسلامگرا خطاب میکنند، یا توسط دیگران اسلامگرا خطاب میشوند و یا بهزعم خودشان اسلام را کاملاً زندگی میکنند، خواسته و یا ناخواسته از سایرین خویشتن را متقیتر و پرهیزکارتر میپندارند، احساس برتری نسبت به دیگران را در خویش میپرورانند و برای برازنده ساختن این برتری خویش از سایرین فاصله گرفته، آغاز به عیبگیری دیگران کرده و بیشتر به تغییر ظاهری خویش برخلاف دیگران میپردازند. در مقابل، دیگران احساس میکنند که زیستن اسلام به معنی ترک جامعه، دوستان، در بعضی مواقع حتی فامیل، لباس زیبا پوشیدن و همه اشیاء و پدیدههای رفاهی دنیوی است، بناءً رغبتشان نسبت به زیستن اسلام کاهشیافته و کامل زیستن اسلام را مربوط کسانی میدانند که آنها نام ملا و یا ملا گونه را بالایشان گذاشتهاند. بهوجود آمدن فاصله میان ملا و ملا گونهها و افراد عادی در جامعه، اگرچه یک واقعیت عینی و به نظر من تأسفبار است بالاثر پندارها و احساسات ما بهوجود آمده که باید از آن جلوگیری شود. یکی از اسباب دیگر جدایی میان این دو گروه فواصل فکری و عملکردی آنها است؛ زمانیکه اینها باهم نشستوبرخاست میکنند تفاوت نظریات آنها به مشاجرههای لفظی و حتی فزیکی میکشد و اگر گاهی به یک تفاهم غیر کتبی و غیرعلنی مبنی بر این برسند که از تفاوت نظریاتی خویش یاد نکنند عملکردهای غیر اسلامی کسانیکه رغبت کم به آموزههای اسلام نشان میدهند دل کسی را که میخواهد اسلام را کامل زندگی کند ضیق میسازد، یا اگر دلش ضیق نشود و خود را قانع سازد که هرکس درگرو اعمال خویش است از لذتی که آنها از کارهای غیر اسلامی خویش میبرند احساس حسد میکند زیرا خود را از چنین لذات محروم میداند و اگر دلش هم بخواهد با آنها شریک این لذت بردن شود تصویر اسلامگرای که از خویشتن ابراز داشته است مانعش میشود.
توصیهی من برای خواننده گرامی!
قبل از همه بهحیث یک یاد دهانی باید بگویم که در نوشتههای که مربوط جامعه میشود استثناء همیشه موجود است بناءً میگویم “الیماشاءالله” و پس از تمیز استثناءها اگر خود را کاملاً، قسماً و یا در بعضی جاهها جزء گروه اول میبینید پس کثرت اعمال نباید حس و پندار برتریجویی را در شما بپروراند زیرا الله عزوجل میفرماید: ” لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا” ترجمه:- تا آنان را به بهترین اعمالشان آزمایش کنیم<2>، و اینکه اعمال ما بهتر و بهترین است غیر از الله عزوجل کسی نمیداند. درجایی دیگری الله عزوجل میفرماید: “إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ” ترجمه:- خدا فقط از پرهیزکاران میپذیرد<3>. بیشک که بهترین ما پرهیزکاران است و الله عزوجل تنها اعمال پرهیزکاران را میپذیرد، اما برای اینکه تقوا و پرهیزکاری پنداری سبب برتریجویی قرار نگیرد باید یادآور شد که الله عزوجل میفرماید: ” فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى” ترجمه:- پس خودستایی نکنید. او به حال متقیان (کسیکه پرهیزکاری پیشه کرده است)، آگاهتر است<4>. پس کسانی را که ما کمترین اعمالشان را مشاهده میکنیم نباید نسبت به خویشتن غیر متقیتر تلقی کنیم، چهبسا یک عمل او بهترین باشد و بیشترین اعمال ما موردقبول قرار نگیرد ولی درعینحال بهحیث رسالت امربهمعروف و نهی از منکر، به وجه احسن، آنها را به اعمال نیک تشویق و از کارهای بد مانع شویم. برای اینکه لذت بردن سایرین از گناه سبب پرورش حس حسد و بخل در ما نشود و یا دل ما مایل به لذتهای غیر مشروع نشود باید به یاد داشته باشیم که انسان زمانی از کاری لذت میبرد که میل به آن کار در دلش جا گرفته باشد و زمانی مایل به کاری میشود که مخالف باورش است که باورش در دلش جای مستحکم نداشته باشد، پس برای جلوگیری باید بالای خویش کارکرده تا حلاوت ایمان چنان در دلمان جای بگیرد تا لذت بیشتر از کارهای مشروع خویش نسبت به لذت بردن سایرین از کارهای نامشروعشان ببریم و در حالتیکه ما از عمق دل از کارهای مشروع خویش لذت ببریم گرایش قلبی دیگران نیز به کارهای مشروعمان افزایش مییابد زیرا بر علاوهی زبانها، دلها نیز باهم در ارتباطاند و ارتباط دلها از زبانها قویتر و تأثیرگذارتر است، برعلاوه گرایش خودمان به کارهای نامشروع کاهش مییابد. برای کسانیکه کاملاً، قسماً و در بعضی جاهها خود را در گروه دوم میبینند، میخواهم بگویم که این دین مختص یک شخص و گروه خاص نیست و هیچکس غیر الله عزوجل حق قضاوت درجهی تقوا شمارا ندارد و هیچکس حق این را ندارد که شمارا نیمه مسلمان بداند و یا از دین بکشد اگر خودتان به ایمان خویش یقین دارید و اگر خودتان به کارهای نامشروع خویش اقرار دارید و در پی اصلاح آن هستید. بدانید که در توبه همیشه باز است و بدانید که الله عزوجل میفرماید: ” قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ” ترجمه:- بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده روى روا داشته ايد از رحمت خدا نااميد مشويد در حقيقت خدا همه گناهان را مى آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است<5>. به یاد داشته باشید که معیار دینداری در همانند شدن با فلان و فلان که خود را متقی میتراشند نیست بلکه معیار دینداری نظر به نصوص قرآن و سنت تعیین میشود، پس برای اینکه دین خود را زندگی کنید، ضرورت ندارید مانند فلان و فلان شوید بلکه فقط اعمال خویش را نظر به قرآن و سنت عیار کنید و اگر کاستیهای دارید به اصلاح آن بپردازید و برای گناهان گذشته توبه کنید زیرا دروازهی توبه باز است. فلان و فلان شارع دین نیستند ولی میتوانید درباره دین از آنها معلومات بگیرید اگر علم دین داشته باشند.
به امید بیداری امت اسلام!
-
سورۀ اسراء؛ آیه 67
-
سورۀ الکهف؛ آیۀ 7
-
سورۀ المائده؛ آیۀ 27
-
سورۀ النجم؛ آیۀ 32
-
سورۀ الزمر؛ آیۀ 53