دقیق یادم هست! چند سال قبل ،تقریباً نیمههای شب بود که ما شش دوست در یک چایفروشی در محوطه پوهنتون خود در هند تصمیم گرفتیم تا فردا برویم و عددهای لاتینی 1 تا 6 را در بدن خود خالکوبی کنیم. فضل و مرحمت الله عزوجل بود که این طرح ما هیچگاه عملی نشد، اما فکر اینکه چرا ما چنین میخواستیم و چرا انسانها با خالکوبی و نصب فلزات و مهرهها در بدن خویش، تغییر در تن خدادادی خویش میآورند گاهگاهی ذهنم را مشغول میداشت. پس از تفکرات و اندک مطالعات بعضی دلایل آنرا چنین میتوانم خلاصه کنم.
-
در جامعه مدرن گفتگو و ارتباطات بهشکل بی پیشینه کاهشیافته است. اگرچه گفتگو و ارتباطات تکنولوژیکی افزایشیافته است اما این ارتباطات هیچگاه بدیل ارتباطات و گفتگوهای مستقیم شده نمیتواند. انسان بهحیث یک موجود اجتماعی ضرورت به گفتگوها و ارتباطات دارد و زمانیکه این گفتگو و ارتباطات بهشکل طبیعی آن کاهش یابد، تعجبآور نیست که انسانها بخواهند از طریق بدن خویش باهم صحبت کنند. خالکوبی و نصب فلزات و مهرهها یکی از ابزار این ارتباط برقرار کردن و گفتگو کردن با دگران از طریق جسم خود است.
-
رشتهها و روابط درازمدت مانند روابط فامیلی، دوستیهای پایدار و روابط خویشاوندی در حال بیمعنی شدن است. در روابط درازمدت انسانها بهخاطر چیزی که هستند تقدیر میشوند نه بهخاطر چیزی که مینمایند. این قدردانی شدن برای انسان حس باارزش بودن را میدهد. در نبود این روابط خواست باارزش بودن انسان ارضا نمیشود و گرسنگی وی بهخاطر جلبتوجه افزایش مییابد. انسانهای که یکدیگر را از زمان گذشته نمیشناسند معمولاً یکدیگر را توسط دید اول قضاوت میکنند و بناءً انسانهای این عصر بهخاطر ابراز خویش، بدن خود را به تختههای نوشتاری مملو از گفتهها و اشکال مبدل ساختهاند. بر علاوه، این خالکوبیها و نصب فلزات و مهرهها یک آغازکننده خوبی برای گفتگو نیز میباشد، زیرا بهمجرد سلام و علیک، سخن گفتن در مورد آنها آغاز میشود و انسان خالکوبی شده با لحنی که خود را متفاوت نشان میدهد از داستانهای عجیبوغریب ساختگی و حقیقی پشت این خالکوبیها سخن میگوید.
-
جامعه مدرن بهشکل از اشکال کاملاً یک جامعه سود و زیان مادی است. معیار قضاوتها نظر به مادیات سنجیده میشود. والدین، مکاتب و جامعه مردم را طوری مهار میکنند که تا زمانیکه به یک حد از این دستاوردها نرسیدهاند، بیارزشاند. اینگونه انسانهای این عصر از طفولیت یاد میگیرند که باید در رقابت با دگران باشند. هر فردی به نحوی از انحا در این رقابت پسمان است، بناءً حس بیارزش بودن آنها را میآزارد. اعتمادبهنفس اکثریت در اینچنین جَو رقابتی شکسته میشود. عقدهی روحی آنها سبب میشود که چیزهای نیستند را با خالکوبیها به نمایش بگذارند. بهطور مثال کسیکه در رقابت شجاعت باخته، شکل شیر را در خود خالکوبی میکند و همینطور اشکال و گفتههای مختلف.
-
در جامعه مدرن خدا از زندگی اکثریت منفی شده است، بناءً مردم در زمان عملکردهای خویش در جامعه خدا را در نظر نگرفته و خود را مسئول به جوابدهی وجدانی نمیپندارند. وقتی عملی را انجام میدهند معیار وجدانی (به عبارت ساده حلال و حرام و نیک و بد) برایش مجسم نبوده و حس جوابدهی برای خدا در آنها دیده نمیشود. در چنین جامعهی تنها کنترلکنندهی اعمال اختیاری انسان قوانین است. اکثر این انسانها قوانین را صرف به خاطری پیروی میکنند که از مجازات در صورت عدول آن میترسند. درصورتیکه متیقن باشند که کسی آنها را نمیبیند و دست قانون از آنها کوتاه است دست به قانونشکنی میزنند و حتی برای قوانین موجود راههای فرار قانونی میسازند. دولتها نیز بهخاطر جلوگیری از هرجومرج مجبورند به تعداد تطبیق کنندگان قانون (پلیس) بیفزایند و قوانین بیشتر و بیشتر برای حل مسائل فرار از قانون معرفی کنند. در عصر مدرن ما میبینیم که حکومتها به حکومتهای پلیسی (Police States) مبدل شده و قوانین پیچیدهتر و افزودهتر شده اند. در اینچنین جامعه انسانها مجبور میشوند روبوتوار به قوانین و ارزشهای رایج (معیار قضاوت نظر به مادیات) عمل کرده وزندگی یکنواخت میشود. تمرد و برگشتگی در چنین جامعه در مقابل کوچکترین ارزشها بسیار مشکل میشود و انسانهای خسته از زندگی یکنواخت تشنهی متفاوت بودن میشوند. خالکوبیها، نصب فلزات و مهره بر روی بدن و ساختن قیافههای عجیبوغریب (سفید ساختن موها توسط دختران، زن شدن مردان و مرد شدن زنان در طرز لباسپوشی و غیره) بهحیث تمرد و متفاوت بودن استفاده میشود.
-
البته دلایل فرهنگی و سایر دلایل که در فوق نیامدهاند نیز موجود است.
دلیل نوشتن این چند سطر ناچیز این بود که این پدیده در جامعهی ما در حال افزایش بوده و جوانان بیشتری بهصورت روزافزون بدنهای خویش را داغدار میسازند. پس جوانان باید با خواندن این چند به حیث آغاز آگاهی قبل از داغدار ساختن بدن خویش فکر دوباره در این مورد کنند.
باید یادآور شد که اسلام عزیز را زیستن اکثر این خلاءها را در زندگی پر میکند. البته اسلام را زیستن به معنی کامل آن نهفقط ظاهر خویش را اسلامی ساختن، زیرا اسلام عزیز به ارتباط فامیلی، خویشاوندی و دوستی بدون کدام توقع تأکید میکند، از یکسو معیار قضاوت انسانها را تقوا میگوید و مسائل مادی را معیار قضاوت انسانها نمیداند از سوی دگر میگوید تنها الله عزوجل تقوا را میداند. یکی از معانی تقوا این است که در هر عمل الله عزوجل بینا و شاهد پنداشته شود و در اینصورت متقیان در عدم وجود پلیس و قوانین پیچیده نیز ظلم و تعدی روا نخواهند داشت. بینش اسلام زندگی را فقط رسیدن به مادیات و مقامهای دنیوی نمیبیند بلکه دنیا را سواری برای آخرت میپندارد. انسانهای دیندار (دینداری به معنی واقعی آن) ضرورت ابراز خود را به دگران ندارند، آنها خود را با دگران مقایسه نمیکنند زیرا یقین دارند که برتری در آخرت معلوم خواهد شد. آنها با انسانهای حقیقی بهخاطر الله عزوجل دوستی و همنشینی میکنند و از عقدههای روحی نجات مییابند. در نظام اسلامی حس تمرد و برگشتگی کمتر بهوجود میاید زیرا میدانند که قوانین را همنوعانشان برای کنترل آنها نساخته بلکه توسط خالق وضعشده است. وبالآخره یک مؤمن تمرد و برگشتگی خود را با شعارها، خالکوبیها و ساختن چهرههای غیرطبیعی اظهار نمیکند بلکه در چارچوب قوانین الهی با حکمت و در نظر گرفتن منافع مردم دنبال تغییر و مجاهده میرود.
به امید بیداری امت اسلام!