نظریه نوشتن این مقاله را از سایت “مذاکره” گرفتم.در این سایت به جواب سوال که ” آیا امریکا به مرگ امپراطوری روم خواهد مرد؟” هفتاد و پنج فیصد مردم با دلایل جواب بلی داده و 25 فیصد مردم با دلایل که داشتند جواب نه داده بودند.
بخاطر جواب خوبتر به این سوال، باید به همسانی های امپراطوری روم و امپراطوری امریکایی نگاه کنیم و سبب های مرگ امپراطوری را روم را بررسی کرده و ببینیم که آیا امریکا اشتباهات تاریخی آن امپراطوری را تکرار کرده و میکند، و یا خیر؟
فیلسوف مشهور “جورج سنتیانا” میگوید: ” کسانیکه که گذشته را به یاد ندارند محکوم به تکرار آن هستند”. در مقابل این سوال که آیا امریکا درحال تکرار اشتباهات روم است؟ جواب تاریخ نویسان یک بله جانانه میباشد، ولی هر تاریخ نویس در اشتباهات اختلاف نظر دارند. بعضی ها این اشتباه را در زوال روحیه میبینند و بعضی ها همسانی امریکا را با روم سابق در استکبار، ظلم و غرور میبینند.
همسانی ها:
1. قدرت حکمفرمایی: روم بزرگترین قدرت جهان خود بود و امریکا از بزرگترین قدرت های جهان خود است. قدرت های که همسانی این دو را قابل مقایسه میسازد، هم قدرت نظامی و هم قدرت نرم (قدرت کلتوری) مانند زبان، فرهنگ، تجارت و نظریه ها است.
2. اندازه بزرگی: روم و امریکا در اندازه فزیکی قابل مقایسه هستند. امپراطوری روم و جزیره مدیترانه آن را میتوان در 3 ملیون مایل مربع زمینء چهل و هشت ایالت امریکا جاگذاری کرد.
3. نفوذ جهانی: هردوی این امپراطوری ها یک چهارچوب جهانی نظامی، اقتصادی، اداری و فرهنگی ساختند که مردم دنیا و شهروندان خودشان آنرا شکست ناپذیر میدانستند.
4. همسانی فرهنگی: آزادی بیان در روم سابق و امریکای امروزی قابل ملاحظه است. امریکای امروزی در تلویزیون ها، رادیو ها و پروگرام های تیاتری و غیره و رومانیان نیز در برنامه های طنزی و تجمع ها، چهره های برجسته کشور را تحقیر میکردند.
5. مردم منتخب: هردو خود را مردم منتخب میدانند و مشخصه های ملی خود را فوق العاده میدانند.
تفاوت ها:
1. تکنالوژی: روم با همان بزرگی امپراطوری اش و طولانی بودن تاریخ اش نتوانست خود را از عصر آهن بیرون بکشد، درحالیکه امریکا در تاریخ کوتاه اش خود را به عصر صنعتی، معلوماتی و تکنالوژی بیالوژیکی رسانید.
2. غلامی: روم با طرزحکومت غلام داری آغاز کرده و با عدم رشد فکری اجتماعی ادامه داد، در حالیکه امریکا با غلام داری آغاز کرد ولی به زودی غلام داری را از بین برد. ولی متاسفانه دوباره غلام سازی را آغاز کرد، نه به شکل اوسطایی ولی به شکل مدرن و این غلامی را میتوان غلامی اقتصادی نامید.
3. طبقات اجتماعی: امپراطوری روم بنام طبقۀ وسطی چیزی را نمیشناخت و در آن زمان صرف غریب و غنی موجود بود ولی در امریکا طبقه وسطی بیشترین بخش جامعه را تشکیل میدهد. که متاسفانه به پالیسی اقتصادی جدید طبقه وسطی در حال رکود میباشد.
4. حقوق جنسیت ها: امریکا چندین چند زن گرا نسبت به امپراطوری روم است.
اسباب فروپاشی:
1. اولین اشتباه امریکا طرز دید از خود است. این طرز دید شامل دید امریکایی ها نسبت به امریکا و مشخص تر بگویم دید اقلیت کوچکی شامل نخبه گان امریکایی که در واشنگتن (پایتخت امریکا زندگی میکنند). این نخبه گان تمام امریکا را واشنگتن دانسته و مانند امپراطوری روم، دولت امریکا را مهم تر از اهمیت که دارد، میبنند. آنها طرز دید اغراق آمیز به قدرت امریکا دارند و به همین سبب است که در بسیاری از مسایل جهانی به تنهایی عمل میکنند.
2. قدرت نظامی: روم در آن زمان از کمبود افراد در اردو رنج میبرد و امریکای امروزی نیز برای پیشبرد عملیات های نظامی اش در سراسر جهان، مانند رومیان دست به تقرر خارجی ها و کمک خواستن نظامیان ممالک دیگر زده است. این یک راه حل دراز مدت نمیتواند باشد. چنانچه کانادا یکی از متحدان نزدیک امریکا دست به کشیدن نظامیان خویش از خاور میانه زده و همچنان ممالک اروپایی نیز کم کم دارند به عملیات های نظامی خویش در خاور میانه پایان میدهند.
3. اشتباه دیگر امریکا همسان با اشتباه روم طرز دید از جهان بیرونی است. اگر فکر کنی که کشورت فوق العاده است پس دنبال بی ارزش ساختن کشور های دیگر میشوی و مهم تر از همه دوست میداری توانایایی های دیگران را کمتر محاسبه کنی. روم درس خود را از این طور طرز دید زمانیکه اردوی کوچک جرمنی سه گروه سپاهی روم را توسط یک حمله نابود کرد، گرفت.
4. خصوصی سازی یکی از اشتباهات بزرگ دیگر است که سبب شکست رومیان شد. روم مشکل تمیز دهی بین مسـّولیت های خصوصی و عامه بود در حالیکه امریکا فعلاٌ در حالت دادن مســّولیت های که مربوط خدمات عامه میشود به سکتور خصوصی است.
5. مانند امپراطوری فعلی امریکا، امپراطوری روم بسیار بزرگ و بسیار پیچیده شد که اداره درست آن مشکل به نظر میرسید. هر قدر یک کشور و یا یک تمدن بزرگتر میشود همانقدر در مقابل قوای خارجی حساس میشود.
6. جنگ های خارجی: از قرن گذشته تا حال امریکا یا در حالت جنگ، حالت پس از جنگ و یا در حالت آمادگی به جنگ قرار داشته است. سیاست امریکایی شیفته جنگ است. از جنگ اول جهانی تا جنگ های دوم جهانی تا جنگ های خاور میانه امریکا همیشه شیفته مداخله گرایی در جنگ های جهان و منظقه ای است که تاریخ جنگ های امپراطوری روم را تکرار میکند. رومیان نیز شیفته جنگ های خارجی بودند مانند جنگ 50 ساله در جزیره جنوبی ایتالیا، جنگ سمنایت، جنگ پیرهیک، جنگ پونیک، جنگ مقدونیه و جنگ جوگورتاین.
7. از بین رفتن توافق های سیاسی: امروز در امریکا دو حزب بزرگ دموکرات و جمهوری خواه بیشتر مصروف گرفتن قدرت سیاسی هستند تا خدمت به مردم امریکا و این درست به دو حزب ارستوکرات ها و پاپولیست های رومانی می ماند.
8. زوال روابط فامیلی: انسان شناس مشهور انگلیسی “جوزف دنیل انوین” در سال 1934 در کتاب بنام “سکس و فرهنگ” در باره شرح زوال تاریخی فرهنگ های متعدد بشمول روم مینویسد: ” فرهنگ های که بیشتر اخلاق جنسی را مد نظر میگیرند کامیابتر و حاصلخیز تر نسبت به فرهنگ های است که در آن سکس آزاد باشد”.
و “کارل ویلسن” در کتاب خود بنام “رقص ما به مرگ مبدل گردید” در باره مراحل زوال خانواده در امپراطوری روم و تمدن مدرن غربی مینویسد: “مراحل زوال خانواده در امپراطوری روم هفت مرحله بود که فعلاٌ در امریکا تکرار میشود”.
مرحله اول: مرد ها از رهبری خانواده در عبادات دست میکشند. توسعۀ ارزش های معنوی درجه دوم را به خود میگیرد. و عقیده مردم نسبت به خدا طبیعی، مادی و میخانیکی میشود.
مرحله دوم: مردان بخاطر بدست آوردن مادیات، موقف سیاسی، فرهنگی و قدرت، به زنان و اطفال خود توجه نمیکنند. مادیات بر افکار حکمروا میشود.
مرحله سوم: این مرحله مربوط تغیر در ارزش های جنسی میشود. مردانی که مشغول و شیفته تجارت و بدست آوردن مادیات هستند و برای خانم های خویش وقت نمییابند مجبور به تقارب جنسی خارج از ازدواج شده و یا رو به همجنس گرایی می آورند.
مرحله چهارم زنان را متاثر میسازد. زن در خانواده و با اطفال خویش ارزش خود را از دست میدهد. زنان که شوهرانشان در مقابل شان کم توجه است زود رو به کسب مادیات و آزادی جنسی خارج از ازدواج می آورند. و این زنان سکس های خارج از ازدواج را دیگر برای تشکیل خانواده نه بلکه بخاطر لذت میخواهند.
در مرحله پنجم زنان و مردان نسبت به در آمد، رهبری خانواده و محبت اولاد خویش به رقابت میپردازند. این سبب عداوت، نا امیدی و حتی همجنس گرایی بین اطفال میشود. و بیشترین ازدواج ها به طلاق میگراید.
مرحله ششم: فرد گرایی ازدیاد یافته و جامعه را به گروپ های بسیار کوچک متعهد به یکدیگر تقسیم میکند. این خودش سبب ضعیف شدن اجتماع میشود. و همچنان تفاوت در سطح مقدار تولد سبب ازدیاد کهن سالان میشود.
و بالاخره خداناباوری تکمیل میشود، کنترول والدین ازبین میرود، ارزش های معنوی و اخلاقی ناپدید میشوند که تاثیر مستقیم بالای حکومت و اقتصاد دارد.
این مراحل سبب از بین رفتن خانواده ها و بالاخره از بین رفتن امپراطوری در روم شد و ما میبینیم که همین مراحل در امریکا نیز تکرار میشوند.
9. زوال معنوی
زوال معنوی را تاریخ دانان که یکی از اسباب فروپاشی رومی بود و فعلاٌ در امریکا تکرار میشود به چهار مرحله تقسیم کرده اند.
مرحله اول: مردم از خدای خالق دوری کرده و به پرستش مخلوق میپردازند. در سابق مردم بت ها را میپرستیدند و حالا مردم پول و خود را پرستش میکنند. مردم نا شکر شده اند و به خالق احترام نمیگذارند.
در مرحله دوم ضروریات شهوانی را از راه های غیر طبیعی ارضاع میکنند.
وقتی مردم از خدا انکار کردند گناه و کار های بد توسط انسانان و کسانیکه خودشان بدکاره است تعین میشود. و وجوه مشترک از بین میرود که سبب بی قانونی و هرج و مرج میشود.
و بالاخره قهر خدا نازل شده و مردم حساب گناهان خود را میپردازند.
و مقاله خود را با یکی از گفته های زیبای امام ابن کثیر خاتمه میدهم که میگوید ” اگر الله(ج) یک خاتمه برای چیزی در زمین میخواهد برای آن خاتمه وسیله ها را خلق میکند تا به جهت ختم حرکت بدهد”.
اگر میخواهید موضوعات جالب مارا بخوانید از صفحه انترنتی ما همیشه دیدن کرده و صفحه فیسبوک مارا لایک بزنید.
منابع:
یکی از ویژه گی های مهم سیستمهای پایدار فیدبک منفی است. نوشته شدن کتابها و مطالب فراوان در رابطه با امکان فروپاشی جوامع غربی یکی از نشانه های مهمی است که فیدبک منفی که باعث پایداری است در حال انجام وظیفه خود است. اما یکی از مواردی که در نوشته های شما دائم تکرار میشود زوال خانواده و روابط فامیلی در غرب است. دوست من این روابط عشیره ای و بدوی قبیله ای که در جوامع ما است نه ناشی از محبت و علاقه به یکدیگر بلکه بدلیل نبود اسباب امروزی تمدن مانند بیمه و یا نظام بازنشستگی و ازکارافتادگی و همینطور نبود حمایت پلیسی و قانونی در مقابل زورگویی است.
یکی از فاکتورهایی که میتواند باعث درک بهتری از جوامع گوناگون باشد دیدن از نزدیک آنهاست. وقتی شما برای اولین بار از افغانستان و یا ایران و پاکستان و … به شهری غربی بطور مثال پاریس میروید، تفاوتها رو واضح میبینید. مثلا وقتی در رستورانی کنار خیابانی برای غذا خوردن مینشینید پرنده های مختلف مانند گنجشک را در نزدیک خود میبینید آنچنان نزدیک که در جابجایی گاها این نگرانی را دارید که پا روی آنها بزارید. پرنده هایی از همین جنس اونهایی که در افغانستان جرئت نزدیکی به صدمتری انسانها را هم ندارند.
اگر محبت و عاطفه واقعی رو میخواهید ببینید مطمئن هستم در جوامع ما کمتر آن را خواهید یافت. محبت پدر و مادر به فرزند نه برای این است که در پیری ممکن است محتاج هزینه زندگی و در کل نیاز به سرپرستی داشته باشد. و همینطور برادر به برادری نیاز ندارد تا وقتی زورگویی همسایه را میبیند پشت گرمی به او داشته باشد. و یا در روابط زناشوئی شما محبت عاطفه و دوست داشتن خالص و واقعی رو مثلا در شهر پاریس میتوانید پیدا کنید که متاسفانه در روزهای گذشته مورد حمله حیوانات وحشی قرار گرفته.
واقعآ زندگی و لذتی را که یک انسان مسلمان شرقی در خانواده دارد هیچ غربی به آن لذت پی نخواهد برد. و این لطف و مرحمت پروردگار عالم هست بر مسلمانان. و از همه مهم تر زندگانی ابدی از آن مسلمین هست. و زندگی ناپایدار دنیا ارزش آن را ندارد که غرق در آن شود یک انسان عاقل.
تعریفی از لذت زندگی یک انسان زن مسلمان در خانواده مسلمان شرقی…. در عربستان وقتی دختری بدنیا میاید اسم او را در شناسنامه پدرش قید میکنند و وقتی شوهر دهند اسم او را به شناسنامه شوهرش اضافه میکنند. شوهر او اگر بیم نافرمانی داشت میتواند او را کتک بزند که این قسمت اساسی از لذت زندگی یک زن مسلمان است! و همینطور میتواند چند زن دیگر هم بگیرد. اگر آدم بداخلاق و مشکل داری باشد زن بدبخت بایستی تا آخر عمر با لذت کتک خوردن سپری کند. و در زمان مرگ شوهر هم فقط یک هشتم دارایی او به زنش میرسد و زن بدبخت باید تا پایان عمر دستش جلو این و آن دراز باشد.
اگر لازم باشه از لذتهای زندگی مسلمان شرقی میشه یک کتاب نوشت. و همینطور برای اینکه دنیای فانی را به دنیای باقی! عوض میکنیم یک عمر در نکبت و فلاکت گذران میکنیم که البته همین فلاکت مادر فساد مانند دروغ … ریا … و دزدی و تملق و رشوه و … که جزئی از هزاران محسنات زندگی مسلمان شرقی است! که غربی ها چشم دیدن آن را ندارند. من تعجب میکنم چرا مردم مسلمان با این لذتهای زندگی در آرزوی رسیدن به خاک کفر و زندگی در آنجا هستند. پر رویی و وقاحت هم بنظرم جزئی از خصایص ما مردم مسلمان شرقی شده.
انسان:
فرق بین جوامع غربی و شرقی
در جوامع شرقی زن یک ملکه و یک شاهدخت است
اما در غرب از زن به حیث یک وسیله بی حیایی استفاده میشود واضح تر بگویم که از زن به حیث تف دانی استفاده میشود.
چرا در جوامع غربی سکته مغزی خودکشی وغیره بیشتر است به خاطریکه آنها حتی بالای خانم و دختر خود حاکمیت ندارند
در جوامع غربی آنقدر انسانیت زیر پا هست که زن حاضر است با سگان عروسی کند نه با یک مرد غربی از عروسی های همجنس گراها خو یاد نکو حیوان با حیوان همجنس خود کار بد نمیکند اما حیوانات غربی این کار را کردند. هیف خطاب کردن کلمه انسان به یک غربی و امثالهم.
همجنس گرایی …. همجنس گرایی از نوع شنیع و کثیف آن که در غرب مجازات سنگینی دارد در افغانستان بیش از هر جای دنیا رواج دارد . همجنس گرایی از نوع بچه بازی که باعث شرم هر انسان است. البته نه فقط در افغانستان که بلکه در ایران و پاکستان هم از صذها سال پیش رواج داشته.
ملکه! شاهدخت! واقعا توصیف خنده داری برای زن در جوامع مسلمان است. اگر شما باعث مرگ یکی از این شاهدخت ها! بشید از نظر قانون اسلام به اندازه بیضه چپ یک مرد بایستی دیه بدید! دوتا از این ملکه ها به اندازه یک مرد ارزش دارد چه از ارث و چه در قوانین اسلامی در شاهد بودن و … یک مرد همینطور که قبلا هم نوشتم از این شاهدخت ها چهار تا چهار تا میتواند بگیرد. و تازه، میتواند برای رفع نیاز جنسی و همینطور بردگی! هر تعداد از این شاهدخت ها که بخواهد بخرد.
من سراغ دارم ملکه ای! که بیست سال است اجازه نذاشته از خانه خارج بشه. حتی برای رفتن به خانه مادرش. من درک نمیکنم شما ها دختر و یا خواهر و مادر ندارید؟ چطور میتوانید با این ملکه ها! اینطور رفتار کنید؟ زن غربی و …. واقعا احتیاجی به شغور بالایی ندارد! دیدن همین ملکه های کتک خور در جوامع مسلمان که آلمان؛یعنی صنعتی ترین کشور اروپا رو مدیریت میکنه. ملکه ای! که در اسلام حق قضاوت هم ندارد و ناقص العقل محسوب میشود. یا یکی از معتبرترین نخست وزیر تاریخ انگلیس یک زن بوده. همین ناقص العقل های قانون اسلام که از پهلوی چپ مرد درست شذه که مزرعه مرد برا ی کشت و کار باشد!!
اون تف دانی که گفتی واقغا و دقیقا توصیف درستی برای یک زن در جوامع اسلامی است. که بایستی یه گوشه چپانده شود و رنگ آفتاب را نبیند تا چه وقت آقای! خانه هوس… اجازه کار ندارد و حتی معامله با زن مکروه است یعنی همون توصیف که /// زنها رو آفریدیم تا کشتزار شما(مردها) باشند. بله … این است ملکه ها و شاهدخت های بدبخت در جوامع اسلامی.
یک چیزایی شنیدی ولی غلط متوجه شدی. مشکل ازدواج در غرب برای این است که آنقدر قوانین حمایتی در مورد زنان زیاد است که قبول همه آنها و امضاء سند ازدواج واقعا کار سختی است. در کشورهای اسکاندیناوی اصلا جای تعجب نیست که سالها مرد در خانه بماند و لباس بشوید و غذا درست کند و زن سر کار برود. و یا جالب است که بعد از بچه دار شدن به مرد خانه مرخصی داده میشه برای بچه داری. اینطور نیست که زن غربی از شرم و حیا و یا از بدبختی اینکه استقلال مالی نمیتواند داشته باشد هر تحقیر و توهین و کتکی! را تحمل کند.
این آماری که سکته مغزی در غرب زیاد است رو از کجات درآوردی؟! لطفا یک مستند مقایسه ای از کشورهای غربی و افغانستان بزار تا ما هم ببینیم! و البته دلیل از اصل خبر هم مسخره تر است .چون بالای دختر و خانم خود حاکمیت ندارند! اون بالاتر که میگفتی شاهدخت و ملکه! چطور اینجا به حاکمیت و نوکری رسیدی؟!
غرب هم کعبه آمال و آرزها نیست. تا همین حدود سیصد سال پیش تحت تاثیر باورها و القائات مذهبی گاها زنی رو میگرفتند و چون مدعی میشدند که جادوگر است زنده زنده میسوزاندند. تفکرات مذهی در کشورهای غربی هم کم باعث قتل و جنایت و ظلم نشده. از این جنس جنایاتی که الان ملاها در افغانستان و ایران مرتکب میشوند در غرب هم سالهای سال کشیش ها و کلسا انجام داده اند. و تازه بعد از کنار گذاشتن کلیسا از قانون گذاری گرفتار تعصبات نژای شدند بطوری که آلمان باعث کشته شدن ملیونها انسان شد و یا در قسمتی از دنیا عده ای با ادعای حمایت از کارگر ها در دوره ای از تاریخ فاجعه آفریدند. تا کم کم دمکراسی در جوامع شکل گرفت و افراط گری با عقل جمعی کنترل شد. و این روند تصحیح معایب همچنان ادامه دارد. اما مسئله مهم و خیلی مهم این است که ما در افغانستان و کلا خاورمیانه با توجه به اینهمه تجربه بشریت نباید اجازه بدیم که سیصد سال هم در اینجا ملاها و افکار عقاید عقب مانده آنها باعث فقر و نکبت و گرفتاری جوامع ما بشن.