اجتماعی اقتصادی سیاست های جرمی

اکنون: تکرار وضعیت قبل از جنگ جهانی اول ودوم

نوشته شده توسط Hedayatullah Zaheb

جنگ جهانی اول

گفته میشود تاریخ تکرار نمیشود اما ریتم آن حتماً تکرار شدنی است. یکی از تاریخ دانان که در سطح بین المللی شناخته شده است میگوید که شباهت های قابل توجه بین وضعیت قبل از جنگ جهانی اول وفعلاً وجود دارد.

پوهاند مارگاریت مکلین، از پوهنتون کمبریج میگوید که خاور میانۀ امروز شباهت زیادی به آشفته گی های سال 1914 در منطقۀ بالکان قبل از جنگ جهانی اول دارد.

“درحالیکه تاریخ به شکل دقیق آن تکرار نمیشود، خاور میانۀ امروز شباهت های قابل توجۀ به بالکان صد سال قبل دارد” او همچنان میگوید ” یک ترکیب مشابه و زهر آگین وطن پرستی پای قدرت های چون ایالات متحده، ترکیه، روسیه، و ایران را بخاطر تأمین منافع شان را به این ساحه کشانیده است.”

در آن زمان نیز یک قدرت جدید یعنی آلمان، امپراطوری (انگلیس) را که در آن آفتاب غروب نمیکرد به چالش کشید. جرمنی که ازنگاه اقتصادی و نظامی قدرت بزرگ جهانی شده بود یک تهدید برای امپراطوری انگلیس محسوب میشد، همانطوریکه چین در عصر حاضر یک تهدید بزرگ برای امپراطوری امریکا محسوب میشود.

تاریخ به ما ثابت نموده است که مقطع های زمانی که در آن تغیر قدرت از یک قدرت جهانی به قدرت جهانی دیگر میرود، همیشه پرتلاطم و همواره شامل یک سلسله تغیرات سیاسی و نظامی بوده و در این مرحله های زمانی خطرناک معمولاً جنگهای بزرگ سرد و گرم بین قدرت های جهانی و یا ابرقدرتها آغاز میشود. صعود اتحاد چین و روسیه در مقابل امپریالیسم غربی ودوقطبی شدن جهان برای غرب قابل تحمل نمیباشد، طوریکه صعود جرمنی وبه چالش کشیدن قدرت انگلیس برای انگلیس ها قابل تحمل نبود.

رقابت های ایدئولوژیکی بین ابر قدرت ها در آن زمان مشابه به رقابت های جهان امروز است. ازیک طرف انگلیس آنزمان وامریکای کنونی که متکی به قوانین سیستم سیاسی دموکراسی بوده ودولت های شان نیز جوابگو به این قانون ساختۀ خودشان میباشد که این حکومت ها توسط انتخابات تغییر پذیر میباشند، و از طرف دیگر جرمنی آنزمان وچین کنونی به سیستم سیاسی خود ودولت های منتصب که جوابگو به دولت مردان خود بوده، تأکید میکنند.

از طرف دیگر، تأثیر عقاید وطن پرستی که وجود داشت و دارد را نمیتوان نادیده گرفت. قدرت نمایی های کنونی چین در بحر جنوب چین ودر جزایر مورد مناقشه در این بحر، درست انعکاس دهندۀ بیانیه های جرمنی است که مدعی تصاحب بعضی مناطق افریقا وخاور میانه قبل از جنگ جهانی اول بود.

89850-004-C88E1B75

اما مناقشه های خاور میانه نقطۀ عطف و نقطۀ نگرانی در حالت جیوپولیتیکی جهان است. جنگ خانمان سوز و شدید داخلی سوریه، فی مابین نماینده های قدرت های منطقوی مانند عربستان و ایران و قدرت های جهانی چین وروسیه و غرب و کتلست عمده با آجندای بزرگ (اسرائیل) این جنگ داخلی را به یک جنگ جهانی مبدل ساخته است.

قبل از 1914، بالکان جایی که شور وطن پرستی یک جا با رقابت های دینی به مناقشه ها کمک میکرد، منطقۀ بحرانی جهان بود. امپراطوری هانسبورگ که توسط نخبه گان مسیحیت کاتولیک روم رهبری میشد، توسط سربیای که مسیحیت ارتودوکس در آن حکمفرما بود به چالش کشیده شد. تمام قدرت های بالکانی تادندان مسلح شده بودند و سلاح های پیشرفته از اروپا خریداری میکردند.

مانند دولت های خاور میانۀ امروز، دولت های بالکان هم به شکل اردو های نیابتی قدرت های بزرگ مانند روسیه، جرمنی و اوستریا-هنگری در آمده بودند. در جنگ اول بالکان 1912-1913، مونته نگرو در اتحاد با سربیا بالای البانیای شمالی حمله کردند. اوستریا-هنگری خواهان بیرون رفتن سرب ها از البانیا شدند، روسیه به کمک سرب ها وارد میدان شد وفرانسه هم پشتیبانی از روسیه را اعلام کرد.

خاور میانۀ امروز طوریکه بسیاری از مؤرخین آنرا جنگ بالکان سومی مینامند، منعکس کنندۀ حالت 1914 بالکان است. قدرت های منطقوی مانند ایران و عربستان تا دندان مسلح شده و به خریداری اسلحه ادامه میدهند. مانند دولت های بالکان این دوقدرت خودرا نماینده های مذاهب نشان میدهند، فرق اینست که اختلافات مذهبی آن زمان بین مسیحیت کاتولیک و مسیحیت ارتودوکس بود و اختلافات امروز بین اسلام سنی که عربستان خود را نمایندۀ آنها میداند و اسلام شیعه که ایران خود را نمایندۀ آنها میداند، است. همانطوریکه یگانه عروسک روسیه در بالکان سربیا بود یگانه عروسک روسیه در خاور میانه سوریه است. قدرت های منطقوی نیز مانند صد سال قبل به حیث اردوهای نیابتی قدرت های بزرگ عمل میکنند (ایران اردوی نیابتی قطب شرق وعربستان نیز از غرب).

مانند امروز صد سال قبل هم مردم عام هیچ گاه انتظار چنین یک جنگ بزرگ را نداشتند و تا قبل از وقوع آن همه مردم فریب کنفرانس ها و معاهده های صلح را میخوردند، تا اینکه آغاز آن همه را غافلگیر کرده و سبب ازبین رفتن ملیون ها انسان شد.

جنگ جهانی دوم

یک کمونست جرمنی بنام “مرینوس واندر لوبی” که از نازی ها نفرت داشت و یک مجرم خونخوار دانسته میشد، زمانیکه در یک میخانه مشغول نوشیدن مشروب بود گفت که قصد سوختاندن پارلمان جرمنی ( ریشتگ) را دارد. در 27 فبروری 1933 پارلمان جرمنی به آتش کشیده شد که مقصر اصلی آن مرینوس شناخته شد. در حالیکه بیشترین تاریخ نویسان هنوز هم به این باور اند که مرینوس قادر به انجام این کار نبود، نازی ها سودی بیشتر از این حمله برده قدرت سیاسی نازی ها افزایش یافته و همدردی مردم جرمنی نسبت به نازی ها و انزجارشان نسبت به کمونست ها بیشتر شد. قبل از 2001 یک مرد بنام اسامه بن لادن آشکار ساخت که قصد دارد بالای ایالات متحدۀ امریکا حمله کند و در 11 سپتمبر سال 2001 حمله بالای برج های نیویارک و وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) صورت گرفت که اکنون تمام مردم میداند یک حمله طرح ریزی شده توسط دولت امریکا بود. دولت امریکا با استفاده از احساسات مردم امریکا بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر به قدرت کنترول مردم برخلاف اصول دموکراسی که وکالت آنرا در تمام جهان میکند، افزوده و جنگ های خویش را در افغانستان وخاور میانه توجیه کرد. جنگ هتلر با کمونست ها و یهودیان با استفاده از حمله با پارلمان و جنگ امریکا با استفاده از حملۀ یازدهم سپتمبر با جهان اسلام، شدت یافت.

در 12 مارچ 1938 جرمنی اوستریا را را ضمیۀ جرمنی ساخت و نامش را گذاشت وصلت و 76 سال بعد رئیس جمهور روسیه کریمیا را ضمیمۀ روسیه ساخت و نامش را گذاشت وصلت دوباره. همانطوریکه ضمیمه سازی اوستریا توسط جرمنی عکس العمل های جهانی را در پی داشت، ضمیمه سازی کریمیا با روسیه نیز سبب وضع نمودن تحریم ها وآغاز جنگ سرد با روسیه شد. شگفت انگیز تر اینجا که هردو کشور یک دلیل داشتند و آنهم نجات هم نسلان خود در آن مناطق بود.

Annexation-620x354 (1)

متأسفانه مردم حافظۀ کوتاه دارند. درست قبل از جنگ جهانی دوم ممالک که در امن زندگی میکردند بایک بحران بزرگ مهاجرت رویارویی میکردند. در آن زمان یهودیان از جرمنی و ممالک نازی پا به فرار گذاشته و دنبال ممالک امن بودند. درست است که تمام مشابهت های تاریخی یکسان نمیباشد، ولی مشابهت های زیادی میان بحران مهاجرت دیروز و امروز وجود دارد. در آن زمان مهاجرین یهودیان بودند و امروز این مهاجرین مسلمانان هستند. امریکا در آن زمان نیز مانند امروز از پذیرفتن مهاجرین زیاد به بهانۀ اینکه مبادا نازی ها شامل این مهاجرین باشند، امتناع میورزید. فرق عمدۀ آن زمان وامروز اینست که مسلمانان در آن زمان به این یهودیان پناه داده وبرای خود مار آستین ساختند. بیشترین مهاجرین در آن زمان به فلسطین پناه برده که بعداً به کمک غربیان این مهاجرین ادعای تصاحب این سرزمین را کرده و دولت جدیدی بنام اسرائیل را ساختند که حال تمام مسلمانان را آزار و اذیت میکنند.

گفتار رسانه های غربی امروزی و قبل از جنگ جهانی دوم مشابه با هم دیگر هستند. در آن زمان رسانه های غربی تا حد توان کوشش میکردند که هتلر را هیولای بزرگ جلوه بدهند وامروز پوتین را یک هیولا و تهدید بزرگ برای غرب نشان میدهند. جالب اینجاست که رسانه های آنزمان حکومت های خویش را متهم به ضعف در برابر هتلر مینمودند و رسانه های امروز هم حکومت های خویش را متهم به ضعف در مقابل پوتین میکنند، طوریکه اوباما را ضعیف ترین رئیس جمهور در سیاست خارجی میدانند.

بعد از جنگ جهانی اول جرمنی در بحران اقتصادی قرار داشت. در جرمنی دولت جدید صاحب قدرت شد. دولت جدید وعده های زیادی به جرمن ها داده و بخاطر برآورده ساختن این وعده ها به عوض ازدیاد مالیه که جرمن ها را از نگاه مالی فلج میکرد رو آورد به باند های بانکی، قرضه گرفتن و چاپ پول. این ترزیق داخلی پولی سبب بلند رفتن قیمت ها شد. مسئولین مالی جرمنی درک کردند که قیمت ها 20 تا 30 فیصد افزایش یافته است و بخاطر در جریان بودن تجارت 20 تا 30 فیصد پول اضافی ضرورت است. بناءً دولت جرمنی به چاپ بیشتر پول پرداخت. با افزایش پول در بازار قیمت پول جرمنی در بازار های جهان کاهش یافت و ناگهان پول کافی برای تجارت و جود نداشت و دولت جرمنی به چاپ بیشتر وبیشتر پول پرداخت. به این ترتیب ابر-تورم پولی در جرمنی بوجود آمد، تاحدی که برای خرید یک روزنامه به یک کراچی پول ضرورت بود ودولت یگانه گزینه نجات از این حالت را درجنگ دید.

از سال 2000 تا 2003، قرض امریکا از 28.8 تریلیون دالر به 36.8 افزایش یافت. یعنی قرض امریکا در سه سال به 8 تریلیون دالر یا 28 فیصد افزایش یافت. قرض امریکا در حال افزایش است و امریکا آنقدر قرض دار شده است که اگر تمام ذخایر خویش را یکجا با شهرودندانش به فروش برساند، هیچ گاه قادر به پرداخت این قرض نیست. یکی از اشتباهات دیگری که دولت امریکا مجبور به تکرار آن است چاپ پول است. مسئولین مالی امریکا نام آنرا گذاشته اند (Quantitative Easing) و تحت همین نام پول هنگفتی را به چاپ میرسانند. تنها دلیلی که پول امریکا به ابر-تورم نرفته است تقاضای آن بخاطر خریداری پترول (پترودالر) وتجارت های فرا سرحدی است. با بوجود آمدن بانک سرمایه گذاری وزیربنایی آسیایی (AIIB) توسط چین و بانک بریکس توسط روسیه، چین، هند، برازیل و افریقای جنوبی، تهدید ها در مقابل این تقاضا افزایش یافته است. ابتکار این دوبانک با همراهی بسیاری از ممالک بلاک شرق در دوری از دالر ابر-تورم دالر را نزدیک و نزدیکتر میسازد. . با نزدیک شدن این ابر-تورم امریکا دو انتخاب دارد: یا اینکه دست به جنگ بزرگ بزند و یا اینکه تباه شده و توسط مردم خودش از بین برود.

و الله (ج) بهتر میداند.

منابع:

http://www.newstatesman.com/2014/01/1914-to-2014

http://goldsilverworlds.com/economy/similarities-between-1914-and-2014/

http://www.businessinsider.com/differences-between-now-and-1914-outbreak-of-wwi-2014-7

http://www.independent.co.uk/news/world/politics/is-it-1914-all-over-again-we-are-in-danger-of-repeating-the-mistakes-that-started-wwi-says-a-leading-9039184.html

http://bigstory.ap.org/article/fdb11e7c23744e1f869299be47fcb56d/refugee-refusal-today-compared-contrasted-wwii

http://www.threeworldwars.com/world-war-2/ww2-ww3-compared.htm

در بارۀ نویسنده

Hedayatullah Zaheb

پاسخی بگذارید